
تعداد صفحات: 26
منابع: دارد
نوع فایل: word
همین الان دانلود کنید
قیمت: رایگان
گزیده ای از متن:
بخش اول: مديريت در سيره نبوي
تعريف مديريت
در باره تعريف مديريت اتفاق نظر خاصي در دست نيست و صاحبنظران و نظريه پردازان علم مديريت با اهداف و سوگيريهاي گوناگون، تعاريف متفاوتي ارائه كردهاند.
– مديريت عبارتست از: هنر انجام كار به وسيله ديگران (فالت،1924).
– فراگرد تبديل اطلاعات به عمل؛ اين فراگرد تغيير و تبديل را تصميم گيري مي ناميم(فوستر،1967).
– فراگرد هماهنگسازي فعاليت فردي وگروهي در جهت هدفهاي گروهي (دانلي و همكاران،1971).
– فراگرد برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و نظارت كار اعضاي سازمان و استفاده از همه منابع موجود سازماني براي تحقق هدفهاي مورد نظر سازمان (استونر و همكاران(1995).
تعريف عملياتي(Operational definition)، مفهوم مديريت را با رعايت ملاكهاي عيني منوط ميسازد. از اين رو، اگر در موقعيتي ملاكهايي شامل فعاليت منظم و سازمان يافته، هدفها، روابط ميان منابع، انجام كار به وسيله ديگران و تصميم گيري برقرار باشد، ميتوان گفت در آن موقعيت ،مديريت اعمال مي شود (كلاندوكينگ،1972).
مديريت اسلامي در سيره نبوي
تعبير «مديريت اسلامي» حاكي از اين است كه مديريت مي تواند داراي دو وصف «اسلامي» و «غيراسلامي» باشد، و از اينروي اين سؤال، مطرح مي شود: چه ارتباطي بين مديريت به عنوان يك علم و بين اسلام به عنوان يك دين، وجود دارد؟
اين پرسش در واقع يكي از جزئيات پرسش عامتر و كلي تري است و آن اين است: علوم و فنون مختلف، بويژه علوم انساني، چه ارتباطي با اديان خصوصاً دين اسلام دارند؟
پاسخ به اين سؤال، نيازمند ارائه تعريف دقيقي از علم و دين است.
رابطه مديريت با اسلام
با توجه به نكات ياد شده، اكنون مي توانيم موضوع اصلي بحث، يعني رابطه اسلام با مديريت را مورد بررسي قرار دهيم و منظور از اسلامي بودن مديريت را بيان كنيم.
نخست به معاني مختلفي كه ممكن است از تعبير «مديريت اسلامي» اراده شود اشاره مي كنيم و آنگاه به توضيح معناي مورد نظر مي پردازيم. از جمله معاني مديريت اسلامي، بررسي شيوه مديران مسلمان در طول تاريخ امت اسلامي است مخصوصاً مديران جوامع كلان مانند خلفا و سلاطين و ديگر زمامداران كشورهاي اسلامي و نيز وزرا و امرايي كه عملاً عهده دار سياستگزاري و اداره اين كشورها بوده اند.
بديهي است چنين كاري كه تتبع فراواني در تاريخ كشورهاي اسلامي را مي طلبد تنها ارزش يك پژوهش تاريخي را خواهد داشت.
معناي ديگري كه قريب به معناي اول و متفرع بر آن است، تحليل شيوه هاي مديريت مديران مسلمان و نشان دادن خصلتهايي است كه از مسلمان بودن آنان نشأت مي گرفته است.
اين كار هر چند فوايد بيشتري دارد و حتي مي تواند به عنوان وسيله اي براي شناختن مديريت اسلامي تلقي شود ولي راهي پرپيچ و خم و نيازمند به تشخيص موارد تلاقي اسلام با مديريت و شناخت دقيق خصلتهايي است كه از مسلمان بودن مديران نشأت مي گيرد مگر اين كه تنها به بررسي شيوه مديريت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) ـ طبق عقايد شيعيان ـ بسنده شود كه مطابقت رفتارشان با موازين اسلام ناب، ضمانت شده است، و بازگشت آن به اين است كه سيره پيشوايان معصوم(عليهم السلام) در مورد اداره جامعه را به عنوان يكي از منابع شناخت شريعت اسلام تلقي كنيم و در كنار قرآن و سنت لفظي (الفاظي كه از پيشوايان معصوم(عليهم السلام) نقل شده است) به عنوان سنت عملي به آنها استناد نماييم كه به آن اشاره خواهيم كرد.
معناي سومي كه براي مديريت اسلامي مي توان در نظر گرفت اين است كه مسائل مديريت را در منابع اسلامي (قرآن و سنت) مورد بررسي قرار داده آيات يا احاديثي را كه سخني به صراحت يا اشارت درباره آنها دارد استخراج و جمع آوري كنيم و مضامين آنها را به عنوان پاسخهايي به پرسشهاي مطرح شده در علم مديريت تلقي نماييم و ضمناً سيره مديران معصوم(عليهم السلام)را نيز به عنوان سنت عملي مورد توجه قرار دهيم (چنانكه در ذيل معناي دوم اشاره شد) و بدين ترتيب، مطالب به دست آمده به عنوان راه حلهاي ارائه شده از طرف دين براي مسائل مديريت، تنظيم و تدوين گردد و به عنوان مديريت اسلامي عرضه شود.
ولي همچنانكه در تبيين رابطه علوم با دين اشاره كرديم مهمترين ارتباطي كه ميان علوم (بويژه علوم كاربردي) و ميان اديان (بويژه دين اسلام) وجود دارد و طبعاً در مورد مديريت هم صدق مي كند، رابطه جهان بيني اسلامي و رابطه نظام ارزشي اسلام با علوم انساني است كه رابطه اول از راه تأثير نظريات اسلامي پيرامون مسائل هستي شناسي و انسان شناسي به عنوان اصول موضوعه در علوم انساني، و از جمله مديريت، تجلي مي كند و رابطه دوم از راه تأثير ارزشهاي اسلامي در تعيين اهداف و خط مشي ها و روشهاي عملي، ظاهر مي شود.
نمونه اي از موارد اين دو نوع ارتباط، اشاره مي كنيم:
– جهان بيني الهي، كل جهان هستي را به صورت مجموعه اي هماهنگ و هدفدار مي بيند كه تحت تدبير و مديريت عاليه الهي قرار دارد و سنتهاي ربوبي بر آنها حاكم است و ستيزه جويي با نواميس تكويني و تشريعي الهي، نتيجه اي جز شكست نهايي ندارد. بنابراين، بايد در برنامه ريزيها و تعيين اهداف و خط مشي ها و حتي در اعمال روشهاي جزيي، اراده تكويني و تشريعي الهي را دقيقاً رعايت كرد.
ب ـ جهان هستي و بويژه كره زمين با متعلقاتش به گونه اي آفريده شده كه متناسب با حركت تكاملي انسان باشد. و در اين جهت، فرقي بين مرد و زن، سياه و سفيد، شرقي و غربي، شمالي و جنوبي، و انسانهاي امروزي و فردايي نيست. بنابراين، رعايت مصالح همه افراد، حتي افراد خارج از سازمان، و مصالح همه ملتها در برنامه هاي كلان لازم است مگر افراد يا گروههايي كه از روي عناد و لجاج، مصالح ديگران را به خطر مي اندازند كه بايد چنين كساني را به جاي خود نشاند و به حق خودشان قانع كرد. و نيز در بهره برداري از منابع طبيعي و مواهب الهي حقوق آيندگان را بايد مورد توجه قرار داد و از اسراف و تبذير، اجتناب ورزيد.
ـ خصلتها و ويژگيهاي لازم براي مديران شايسته، در سايه تعاليم اسلامي بهتر تأمين مي شود. از باب نمونه: مديري كه با اخلاق اسلامي و با روح توكّل بر خدا و اعتماد بر قدرت بي نهايت الهي تربيت يافته است هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمي بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمي دهد و طبعاً چنين مديري تصميمهاي عاقلانه تر و سنجيده تر اتّخاذ مي كند و بهتر مي تواند روحيّه كارمندان و زيردستان را تقويت كند و ايشان را به فرجام نيك، اميدوار ساخته از يأس و نوميدي و خودباختگي نجات دهد. و نيز چنين مديري تحت تأثير چرب زبانيها و تملّق گوييها قرار نميگيرد و در دام حيله هاي سود پرستان مكّار نمي افتد. و از سوي ديگر، با رفتار متواضعانه و فروتنانه و با دلسوزيها و مهربانيهاي مخلصانه، علاقه كارمندان را جلب كند و در نتيجه، بازده كار افزايش مي يابد بدون اينكه نسبت به كسي ستمي روا داشته شود.
ـ در مديريت اسلامي بخشي از هزينه ها و نيروهايي كه در نظامهاي ديگر صرف كنترل و بازرسي و اطلاّعات و ضدّ اطلاّعات مي شود در راه ارتقاي فرهنگي و رشد معنوي كاركنان به كار گرفته مي شود تا با تقويت روحيّه ديني و تقوا و خدا ترسي، عامل كنترل كننده دروني در افراد بوجود آيد و ضمن تأمين اهداف سازمان، رشد و ترقي و تعالي معنوي انسانها نيز حاصل گردد. بنابراين، در سايه مديريت اسلامي، از يك سوي، هزينه هاي سيستمهاي اطلاعاتي كاهش مي يابد و از سوي ديگر سطح فرهنگ و معنويات انسانها بالا مي رود، و به ديگر سخن: انسانيّت ايشان تكامل مي پذيرد و هدف اصلي از آفرينش بشر (يعني تكامل روحي و معنوي آزادنه و آگاهانه) بيشتر و بهتر تحقّق مي يابد.
اين بود نمونه هايي از تأثير جهان بيني اسلام و نظام ارزشي برخاسته از آن در شؤون مختلف مديريّت، كه مي توان با توجه به اين نمونه ها موارد تفصيلي ارتباط بين مسائل مديريت و معارف و ارزشهاي اسلامي را استخراج و مورد بررسي و تحقيق و مقايسه و تطبيق قرار داد……