مرجع دانلود پرسشنامه و ابزار استاندارد در تمامی رشته ها,طراحی پرسشنامه

ترم آخر

آزمون,طراحی پرسشنامه,روانشناسی,مدیریت,پرسشنامه استاندارد,پرسشنامه رایگان,مشاوره آماری ,سایت پرسشنامه,نرم افزار رایگان روانشناسی,سفارش

خانه / آرشیو تگ: روانشناسی (صفحه 4)

آرشیو تگ: روانشناسی

پرسشنامه دعاهای بعد از نماز

هدف: بررسی موضوعات مورد دعای بعد از نماز
تعداد سوال: 17
شیوه نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد
منبع: زارع، حسین، امین پور، حسن، آزمون های روان شناختی، انتشارات آییژ، 1390.

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه دعاهای بعد از نماز

تعريف دعا

كلمه دعا و مشتقاتش كه حدوداً بيش از 200 بار در آيات قرآن كريم بكار رفته است.3 از ريشه «دَعَوَ» و به معني خواندن و حاجت خواستن و استمداد است و گاهي مطلق خواندن از آن منظور است.

دعا در لغت به معني صدا زدن و به ياري طلبيدن و در اصطلاح اهل شرع، گفت‌وگو كردن با حق تعالي، به نحو طلب حاجت و درخواست حل مشكلات از درگاه او و يا به نحو مناجات و ياد صفات جلال و جمال ذات اقدس اوست. 5

از عواملي كه سبب ارتقاي ارزش و شأن روزه مي‌شود، پرداختن به دعا و نيايش در ماه مبارك رمضان است. پيامبر(ص) در خطبه معروف خود كه در آستانه ماه مبارك رمضان ايراد كردند اين چنين فرمودند: «… و دعائكم فيه مستجاب».6

بدون ترديد جلوه‌هاي ايمان به خدا در زندگي روزمره انسان به صور مختلف‌، نمود پيدا مي‌كند. دعا و نيايش، تسليم در برابر قضا و قدر الهي، ياد مرگ، زهدورزي، توكل، انتظار و … هركدام، گونه‌اي از تجلي ايمان به خدا در زندگي ما هستند.

گرچه ما ايمان به خدا را در كنار مواردي كه برشمرديم، قرار داده‌ايم، لكن توجه بدين نكته ضروري است كه ايمان به خدا «اصلي» است كه شاخه‌هاي متعددي دارد و موارد فوق نيز از آن جمله‌اند.

ترديدي نيست كه دعا و نيايش، آدمي را از چنگال افسردگي و اضطراب روحي نجات مي‌بخشد، همچنانكه باعث پيشگيري و غلبه آن دو بر فضاي جان است.

مهاتماگاندي، رهبر فقيد هند مي‌گفت: «اگر دعا نمي‌كردم [اهل دعا نبودم] مدت‌ها پيش ديوانه مي‌شدم.»

ويليام جيمز نيز همين نظر را دارد. او مي‌گويد: ايمان، يكي از نيروهايي است كه به انسان امكان ادامه زندگي مي‌دهد و فقدان مطلق آن موجب فروپاشي آن است. او ادامه مي‌دهد: ما و خدا معامله با يكديگر داريم، ما اگر خود را تسليم قدرت او كنيم، سرنوشت واقعي ما رقم خواهد خورد.

الكسيس كارل، برنده جايزه نوبل، در كتاب نيايش مي‌نويسد: همان طور كه آدمي به آب و غذا احتياج دارد، به دعا و نيايش نيز نيازمند است.

ديل كارنگي يادآور مي‌شود: «وقتي ايزنهاور، مردي قوي‌پنجه، به سوي انگلستان حركت كرد تا نيروهاي مسلح انگليسي و آمريكايي را فرماندهي كند، فقط يك كتاب همراه خود داشت و آن عبارت بود از انجيل.» 7

پروردگار حكيم، انواع نعمت‌ها را در اختيار انسان قرار داد تا از آنها استفاده كند، توانايي‌هاي مختلف و حواس ظاهري را به انسان عنايت كرد و در كنار عقل و خرد، انبيا را با دستورهاي آسماني فرستاد تا انسان را به سوي سعادت هدايت كند. حال اگر انسان به بيراهه مي‌رود و سرانجام بر اثر غفلت‌ها، هواپرستي‌ها با داشتن ابزار وچراغ‌ها به چاه مي‌افتد، كوتاهي و تقصير از خود اوست.

راه است و چاه و ديده بينا و آفتاب

چندين چراغ دارد و بيراهه مي‌رود

تا آدمي نگاه كند پيش پاي خويش

بگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش

يكي از دستاويزهايي كه انسان به آن دسترسي دارد و به كمك آن مي‌تواند به سعادت دنيوي و اخروي نايل شود و از «امدادهاي غيبي» برخوردار گردد، «دعا» و «نيايش» است. براساس مصالح و الطاف الهي چنين مقرر شده كه در مواردي بشر، از امدادهاي غيبي برخوردار شود و يكي از طرق تجلي امدادهاي غيبي دعا است. دعا، كليد است؛ كليد استفاده از امدادهاي غيبي، اما براي اينكه انسان در اين زمينه به افراط و تفريط نگرايد و راه‌هاي فوق (توانمندي‌هاي جسمي، فكري و معنوي، حواس ظاهري، حس و تجربه، عقل و حكمت، دين و مكتب انبيا) را ناديده نگيرد، امدادهاي غيبي و دعا به گونه‌اي مشروط در اختيار وي قرار داده شده تا گمان نكند كه اگر تنها در گوشه‌اي دست به دعا بردارد، كار تمام است. خير، استجابت دعا، شروطي دارد كه بدون آنها، حاصل نمي‌شود.

اينك به شرح جايگاه دعا در شريعت اسلام و اهميت آن در زندگي بشر مي‌پردازيم. دعا در شرع مقدس اسلام، يك عمل استحبابي به شمار مي‌رود، آن هم يك عمل مستحب مؤكد كه تمام مسلمانان بر استحباب آن اجماع داشته و دارند.

قرآن كريم و احاديث متواتره، مسلمين را به دعا امر نموده و نيكو بودن اين عمل و اجابت دعا از سوي خداي مهربان در بين مسلمين امري ضروري تلقي مي‌شود.

خداي بزرگ در قرآن كريم نتيجه رويگرداني از دعا را دخول در آتش دانسته و از انسان‌ها خواسته است كه به درگاهش پناه برند و از او درخواست و مسئلت داشته باشند تا بدين طريق به آرزوها و اهداف خود برسند.

«و قال رَبُّكُمُ ادْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ اِنَّ الذينَ يَسْتَكْبِرونَ عَنْ عبادي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّم و آخرين.» (مؤمن/60).

«پروردگار شما فرموده است بخوانيد مرا تا شما را اجابت كنم. همانا كساني كه از عبادت من سركشي مي‌كنند، زود باشد كه به حالت ذلت و خواري به دوزخ داخل شوند.»

مولاي متقيان علي(ع) كه فردي بسيار دعاكننده بود و به ايشان «دعّا» مي‌گفتند (وَ كانَ اميرالمؤمنينَ رَجُلاً دَعّاءً) مي‌فرمايد:«محبوب‌ترين كارها نزد خدا در روي زمين دعاست.»

بنابراين دعا از بهترين عبادت‌ها و داراي دو جنبه اصالت و مقدميت است. بدين معني كه ذاتاً مانند نماز و روزه داراي اجر و پاداش نيك و سبب وسيله گشايش گره‌هاي بسته زندگي و حل مشكلات امور به الهام خداوند و ياري او و سبب برآمدن حاجات دنيا و آخرت است. پس شايسته است هر مسلمان و بلكه هر انساني دايماً رو به سوي خدا داشته باشد و دل به اجابت دعا بندد و از رحمت اهلي مأيوس نگردد: «و از رحمت الهي مأيوس نشويد، همانا كسي جز اهل كفر از رحمت الهي مأيوس نگردد.» (يوسف/78)

امام هشتم(ع) فرمود: «خود را به اسلحه پيامبران مجهز كنيد.» پرسيدند كه اسلحه پيامبران كدام است؟ پاسخ داد: «دعا و درخواست از خدا»8

در حديث آمده است: «دعا مغز عبادت است.9[هشدار خدا] خداوند در قرآن به انسان دستورهاي زيادي داده است و از جمله وي را به دعا و درخواست كردن از خدا امر نموده است،‌اين تنها دستوري است كه هشدار به همراه دارد: «انَّ الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنّم و آخرين» آنان كه از دعا و عبادت من، اعراض و سركشي كنند، با ذلت و خواري داخل دوزخ شوند.

پرسشنامه تیپ شخصیتی درونگرا و برونگرا

هدف: بررسی درون گرایی و برون گرایی
تعداد سوال: 57
شیوه نمره گذاری و تفسیر: دارد
منبع: نا مشخص

همین الان دانلود کنید

قیمت: رایگان

دانلود رایگان

Desc (1)

پرسشنامه تیپ شخصیتی درونگرا و برونگرا

تعریف تیپ شخصیتی

تیپ شخصیتی به اشخاصی اشاره می‌کند که چندین صفت یا ویژگی مشترک دارند. در حالت غیررسمی ممکن است خود شما در ارتباط با تیپ شخصیتی طبقاتی را در ذهن داشته باشید، مانند: تیپ مدیر، تیپ ورزشکار، تیپ مادرانه، تیپ سوسول و تیپ خورهٔ تکنولوژی و غیره. اگر بخواهیم هر یک از این تیپ‌های غیررسمی را تعریف کنیم، برای هر یک از آن‌ها مجموعه‌ای از ویژگی‌های متفاوت را در نظر خواهیم گرفت. در طول سالیان طولانی، روان‌شناسان برای طبقه‌بندی شخصیتها به انواع تیپ‌ها، روش‌های بسیاری را مطرح کرده‌اند. مثلاً روان‌شناس سوئیسی کارل یونگ بر این باور بود که مردم یا درون‌گرا هستند و یا برون‌گرا. اشخاص برون‌گرا معاشرتی هستند و به بیرون خود توجه دارند. اما اشخاص درون‌گرا، تودار هستند. به طور کلی این طبقه‌بندی‌ها ناکافی هستند و نمی‌توانند تفاوت‌های شخصیتی را نشان بدهند. به همین دلیل درجه‌بندی مردم بر پایهٔ فهرستی از ویژگی‌ها، در مقایسه با طبقه‌بندی آن‌ها به دو یا سه تیپ شخصیتی، اطلاعات بیشتری را در اختیار می‌گذارد

پرسشنامه تیپ شخصیت A و B

هدف: ارزیابی نوع تیپ شخصیتی افراد (A یا B)
تعداد سوال:‌25
روش نمره گذاری و تفسیر: دارد
پایایی: دارد
منبع : گنجی ، حمزه . ارزشیابی شخصیت . نشر ساوالان . 1380

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

 پرسشنامه تیپ شخصیت A و B

يكي از انواع تقسيم‏ بندي‏هاي شخصيت كه در دوره‏هاي اخير مورد توجه قرار گرفته است شخصيت نوع A و B مي‏باشد كه اولين بار توسط دو پزشك متخصص قلب به نام‏هاي‏ «مي يرفريدمن»و«ري روز نمن»ارائه شدند.
شخصيت‏هاي نوع A افرادي پرمشغله، عجول، بسيار وظيفه ‏شناس، كاملا رقابتي، مصرّ در كار و احتمالا افسرده و عصباني هستند.
در مقابل افراد نوع B اشخاصي خونسرد، داراي نگرش متعادل به زندگي‏ و محيط، داراي اعتماد به نفس بيشتر، داراي مشغله كمتر، اصرا كمتر در انجام كار و تمايل كمتر به وقت‏ شناسي هستند. به عنوان مثال، تحقيقات انجام شده توسط كارار، پلاسين، ايوانز در سال 1987 در مورد رانندگان اتوبوس هندي و آمريكايي نشان داد كه‏ رانندگان اتوبوسي كه داراي الگوي رفتاري A مي‏باشند، داراي هيجان‏ بيشتري بوده و آمار تصادفات آنها بيش از الگوي رفتاري نوع B مي‏باشد.
مي‏توان از اين تقسيم‌بندي شخصيت، براي تشخيص نوع شخصيت مديران هم استفاده كرد. مطالعه‏اي كه در ايالات متحده انجام شده نشان مي‏دهد كه 60 درصد مديران نمونه‏ گيري شده داراي شخصيت نوع A بوده‏اند و تنها 12 درصد مديران داراي شخصيت نوع B بوده ‏اند. پرسشنامه زير براي بررسي نوع شخصيت شما در تقسيم‌بندي نوع A و B طراحي شده است. براي هر يك از 25 پرسش، گزينه بله يا خير را انتخاب كنيد. تا جايي كه مي‌توانيد، گزينه «نمي‌دانم» را انتخاب نكنيد.
به طور کلي ما از نظر خصوصيات شخصيتي وابسته به دو تيپ A یا B هستيم.
افرادي که ويژگيهاي شخصيتي مانند: استبداد،حمايت کننده، احساساتي،تحمل ابهام،دلواپسي،نياز شديد به پيشرفت، خشونت، پرانرژي، رقابت جو، جاه طلب،بي حوصله و ستيزه جو و … را دارا هستند، به عنوان تيپ A مطرح مي شوند.
روانشناسان شخصيت تيپ A را به عنوان افراد پيچيده احساساتي تعريف مي کنند که در کساني مي توان مشاهده نمود که همواره در يک حالت تهاجمي در کشمکش هستند و براي رسيدن به هدف با افراد و عوامل ديگر مقابله مي کنند.  و در مقابل شخصيت هايي که آرام ، صبور و ميانه رو هستند، به عنوان تيپ B مطرح مي شوند.
نتايج تحقيقاتي که براي روي انواع شخصيت ها صورت گرفته است، نشان مي دهد که تيپ A همبستگي بالايي با فشار عصبي و خطرات جسمي ناشي از آن دارد. کارکنان تيپ A فشار شغلي قابل ملاحظه اي را تحمل مي کنند، اين افراد کساني هستند که :
1- ساعتهاي طولاني تحت فشار عصبي وقت و حجم زياد کار فعاليت مي کنند.
2- معمولاً کار را شبها و در اوقات تعطيل به خانه مي آورند و قادر به استراحت نيستند.
3- مرتباً خود را مقايسه مي کنند و استانداردهاي بالاي بهره وري را براي خود منظور مي دارند.
4- آنها بيشتر به وسيله شرايط کار سرخورده مي شوند، از کارهاي ديگران خشمگين مي گردند و مورد سوء تفاهم روساي خود قرار مي گيرند.
نتايج يک تحقيق در آمريکا نشان داده است که 60 درصد مديران نمونه گيري شده تيپ A و 12 درصد تيپ B هستند.
تفکر عموم بر اين است که افراد تيپ A آمادگي بيشتري نسبت به بدترين نتايج فشار عصبي يعني حمله هاي قلبي دارند.
يک پزشک محقق اخيراً اشاره کرده که افراد تيپ A احتمالاً عمر مفيدشان طولاني تر است. او اظهار داشته که : کار آلوده بودن،هميشه عجله داشتن، متعرض بودن به ديگران، لزوماً چيز بدي براي قلب نيست. آنچه براي قلب مضر است اين است که ميزان بالايي خصومت و عصبانيت داشته باشيد و هنگامي که با افراد روبه رو مي شويد زحمت پنهان کردن آن را به خود ندهيد.
چگونه تيپ A را از تيپ B تشخيص دهيم؟
بايد توجه داشت که هر کدام از تيپ هاي شخصيتي A و B داراي ويژگيهاي خاص خود هستند که با توجه به آن مي توان، تيپ A را از تيپ B تشخيص داد. در ادامه به ويژگيها و نيم رخهاي شخصيتي تيپهاي A و B اشاره مي کنيم:
1- تيپ A هميشه در حال حرکت است، در حالي که تيپ B نگران وقت نيست.
2- تيپ A سريع راه مي رود، اما تيپ B صبور است.
3- تيپ A سريع مي خورد، اما تيپ B به آرامي و با آرامش کامل غذاي خود را ميل مي نمايد
4- تيپ A سريع حرف مي زند و مکالمه تند دارد، اما تيپ B لاف نمي زند و کند سخن مي گويد.
5-لحن کلام تيپ A شديد است، اما تيپ B لحن کلام ملايمي دارد.
6- کيفيت کلام تيپ A زمخت، محکم و کوتاه است، در حالي که کيفيت کلام  تيپ B يکنواخت است.
7- تيپ A بي صبر است و پاسخ آني به سئوالات مي دهد، اما تيپ B صبور است و پيش از پاسخگويي به سئوالات مکث مي کند.
8- تيپ A دو کار را با هم انجام مي دهد، اما تيپ B از عهده انجام تنها يک کار برمي آيد.
9- تيپ A آه فراوان مي کشد، اما تيپ B به ندرت آه مي کشد.
10- حرکات چهره تيپ A کشيده، خصمانه و ابروها درهم است، اما تيپ B چهره اي آرام و دوست داشتني دارد.
11- تيپ A در حال بازي به برد و باخت فکر مي کند، اما تيپ B براي تفريح بازي مي کند نه پيروزي.
12- تيپ A زمان فراغت ندارد، اما تيپ B بدون احساس گناه مي آسايد و تحت فشار پايان وقت نيست.
13- تبسم تيپ A در گوشه لب است، اما تيپ B تبسم گسترده دارد.
14-خنده  تيپ A خشک است، در حالي که تيپ B خنده اي نرم، لطيف و خوش آيند دارد.
15-ذهن  تيپ A با ارقام پر است، اما تيپ B سعي در به خاطر سپردن  اعداد و ارقام نمي کند.
16- تيپ A موفقيتها را با کميت اندازه گيري مي کند، اما تيپ B کيفيت را مدنظر دارد.
17- تيپ A انگلشتان خود را زياد فشار مي دهد، اما تيپ B به ندرت اين کار را انجام مي دهد.
18- تيپ A اغلب در تلاش براي تسلط به طرف مقابل است، اما تيپ B به ندرت اين کار را انجام مي دهد
19- تيپ A به طور مداوم، در فشار کمبود وقت است، اما تيپ B هرگز عجله ندارد.
20- تيپ A از کار خود رضايت ندارد و براي طي کردن درجات بالا تلاش مي کند، در حالي که تيپ B از کار خود راضي است.
علاوه بر ويژگي هايي که براي تيپ هاي شخصيتي A و B برشمرديم، خصوصياتي ديگري نيز مي توان براي هر کدام از تيپ هاي شخصيتي، نام برد؛ به عنوان مثال تيپ A روحيه تهاجمي دارد، رقابتي است و به استقبال خطر مي رود. و تيپ B ميانه رو است و کمتر با کسي دشمني مي کند و کمتر دست به ريسک مي زند.

ویژگیها  تیپA  تیپ B

پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی NEO-FFI– فرم کوتاه

هدف: بررسی عوامل شخصیتی (روان نژندی، برون گرایی، دلپذیر بودن، انعطاف پذیری، با وجدان بودن)
تعداد سوال: 60
شیوه نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد
کلید و پاسخنامه: دارد
منبع: فتحی آشتیانی ، علی .آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان .انتشارات بعثت .1388

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی NEO-FFI– فرم کوتاه

تعریف شخصیت

شخصیت یعنی «مجموعه‌ای از رفتار وشیوه‌های تفکر شخص در زندگی روزمره که با ویژگی‌های بی همتا بودن، ثبات (پایداری) و قابلیت پیش بینی» مشخص می‌شود. به نظر می رسد گوردن آلپورت، بهترین تعریف در مورد شخصیت ارایه داده است. او اشاره می کند، شخصیت، سازمان بندی پویایی در درون فرد است و شامل آن دسته از نظام های روانی – فیزیکی که رفتار و تفکر او را تعیین میکند. از این تعریف چندین نکته قابل استنباط است.

بر پایه تعاریف بالا نکاتی درباره اصطلاح شخصیت روشن می‌شود:

•بی همتایی و تفاوت: شخصیت یک فرد بی‌همتاست و در عین بعضی مشابهت‌ها، هیچ دو شخصیت یکسان و همسان وجود ندارد.
•ثبات داشتن (پایداری): اگر چه افراد در شرایط و محیط های گوناگون در ظاهر رفتار متضاد و مختلفی دارند، ولی در طول زمان (مثلاً چندین دهه) رفتار و واکنش و همچنین شیوه تفکر آنها دارای یک در ثبات نسبی دائمی است.
•قابلیت پیش بینی: با توجه کردن و مطالعه رفتار و نوع تفکر اشخاص می‌توان سبک رفتاری و تفکری افراد را با احتمال زیاد پیش بینی کرد. قابلیت پیش بینی رفتار با «ثبات در رفتار» رابطه متقابل دارد.

از تعریف گوردن آلپورت می توان دریافت: – شخصیت مجموعه ای از عناصر است و به عنوان یک نظام با یکدیگر در رابطه هستند. – شخصیت مفهومی روانی در قالب یک کلیت فیزیکی دارد. – علت تعامل انسان با جهان شخصیت است. – تعامل فرد نتیجه ویژگی های شخصیتی و موقعیتی است. -تجلی شخصیت به دو روش رفتار و تفکر است. [۲]

شخصیت می‌تواند سازگار و یا ناسازگارانه باشد. «ناسازگاری» زمانی مطرح می‌شود که افراد قادر نباشند تفکر و رفتار خود را با محیط و تغییرات آن تطبیق دهند. سازگاری یا عدم سازگاری ارتباط نزدیکی با «انعطاف پذیری» دارد. یک شخصیت سالم با وجود ثبات و پایداری به میزانی از انعطاف‌پذیری بهره می‌برد. اما افراد ناسازگار در برخورد با موقعیت‌هایی که واکنش به آنها مستلزم تغییرات و تصمیمات جدید است، تفکر و رفتار انعطاف ناپذیری از خود بروز می‌دهند. بنابراین، اختلال شخصیت یعنی «رفتارهای ناسازگار و انعطاف ناپذیر در برخورد با محیط و موقعیت‌ها».

پرسشنامه تحلیلی استرس

هدف: بررسی ابعاد استرس (جسمانی، احساسی، رفتاری)
تعداد سوال: 82
روش نمره گذاری و تفسیر: دارد
منبع: نا مشخص

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه تحلیلی استرس

تعریف استرس

تعاریف بسیاری از استرس وجود دارد . اما یک تعریف کلی از استرس ، که توسط هنس سلای که برخی او را پدر تحقیق درباره ی استرس می دانند ، مطرح شده است این گونه است :
(( استرس عکس العمل نامعین انسان است در مقابل فشار)) یا
(( استرس واکنش فیزیولوژیک بدن ماست در مقابل هر تغییر ، تهدید و فشار بیرونی یا درونی است که تعادل روانی ما را بر هم می زند ))
امروزه بیشترین استرسی که ما تجربه می کنیم ، در ذهنمان به وجود می آید .
هنگامی که ما خود را با خطراتی همچون از دست دادن شغل ، عدم موفقیت و … رو در رو می بینیم ، نگران می شویم .
استرس را همچنین می توانیم به عنوان یک حالت عدم توازن بین فشارهای وارده و توانائی های خود برای مقابله با آن فشارها بدانیم . این حالت بیشتر زمانی اتفاق می افتد که ما فکر می کنیم اگر با فشار درست مقابله کنیم ، نتیجه خیلی متفاوت خواهد بود با زمانی که اصلاً با آن مقابله نکنیم یا درست به مقابله با آن برنخیزیم.
برای مثال ، اگر از شما خواسته شود ، یک بروشور بازاریابی تهیه کنید ، در صورتی که از دانش خود درباره ی محصول و توانائی خویش برای دسته بندی اطلاعات و نحوه تبلیغ مطمئن باشید و بتوانید تصاویر جالبی برای بروشور تهیه کنید ، استرس کمتری را تجربه خواهید کرد تا اینکه دانش کافی نداشته باشید ، نویسنده ی خوبی هم نباشید و خلاق هم نباشید . اگر قرار باشد از بهترین مشتریان شرکت خواسته شود که با توجه به بروشور تبلیغاتی شما در مورد محصول جدید شرکت نظر بدهند ، استرس این وضعیت دو برابر وضعیت قبلی خواهد بود .

پرسشنامه شخصیتی روان نژندی KNPI

هدف: بررسی شخصیت روان نژندی
تعداد سوال: 66
روش نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: ساعتچی. محمود، کامکاری. کامبیز، عسکریان. مهناز. آزمونهای روان شناختی. نشر ویرایش. 1389

همین الان دانلود کنید

قیمت: 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شخصیتی روان نژندی KNPI

روان نژندی چیست؟

نوروتیک با همان روان نژندی به اختلالات خفیف و طبیعی گفته می شود و فرد خودش از آن آگاه است و رنج می برد

ناراحتیِ خفیفِ روانی. روان نژندان معمولا ناخوشنود و مضطربند و از خودشان و دیگران راضی نیستند و مدام نسبت به وجود و اعمالِ خود، احساسِ گناه و حقارت میکنند. این اشخاص ممکن است بدانند که رفتارشان نابهنجار است، اما قادر به تغییر آن نیستند. با این وجود، شخصیتشان چندان به هم نریخته و از واقعیت فاصله نگرفته اند. آنها دچارِ توهم و هذیان نیستند اما در اکثرِ آنها، عاداتی مثلِ خشمِ سرکوب شده، وابستگی به دیگران، جلب توجه، احساسِ حقارت و گناه و اضطراب و ترس به چشم میخورد که خودِ این علائم سبب ناسازگاری فرد با جامعه است. افرادِ روان نژند غالبا عصبی، تحریک پذیر و کم تحمل هستند و گاهی اوقات خشونت های شدیدی از خود نشان میدهند

اتورنک روان نژند را انسانی می داند  که وام ( زندگی ) را نمی پذیرد تا مجبور به پرداخت بدهی ( مرگ ) نشود.

لازم به ذکر است که روان نژندی با روان پریشی که نوعی نابسامانی روانی است فرق دارد فرد مبتلا به روان پریشی با دنیای واقعی ارتباط برقرار نمی کند و درک صحیحی از واقعیات ندارد مثل بیمارانی که دچار توهم و جنون هستند.
و همچنین بیماری اختلال شخصیت مرزی بیمارانی هستند کهبین این ۲ گروه قرار می گیرند. درواقع آمیزه ای از حالت های ذکر شده را (به طور موقتی نه همیشه) دارند.

پرسشنامه شخصیتی آیسنگ – فرم کودکان و نوجوانان

هدف: ارزیابی ابعاد شخصیت در کودکان و نوجوانان (برون گرایی، روان آزرده گرایی، پرخاشگری، دروغ)
تعداد سوال: 81
شیوه نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد
روایی و پایایی: دارد
جداول میانگین و انحراف استاندارد: دارد
نمودار تفسیر: دارد
منبع: فتحی آشتیانی، علی. آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان. انتشارات بعثت. 1388

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 2700 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شخصیتی آیسنگ – فرم کودکان و نوجوانان

تعریف شخصیت

واژه « شخصیت[1] » در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی که در مورد کسی گفته می شود « بسیار با شخصیت است » غالباً درجه کارآیی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است. معمولاً در پرورش شخصیت سعی بر این است که به شخص برخی مهارت های اجتماعی یاد دهند و وضع ظاهری و شیوۀ سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطلوبی در دیگران برانگیزد. گاه کلمۀ شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی شخص به کار می رود.

          روان شناسان در بحث از شخصیت ، بیش از هر چیز به تفاوت های فردی توجه دارند ، یعنی ویژگی هایی که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کنند. روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ( اتکینسون [2] ، هیلگارد [3] ، به نقل از دکتر محمدنقی براهنی ، 1381 ).

           لغت شخصیت که در زبان لاتین (Personalitc) و در زبان آنگلوساکسون (Personality) خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند. به مرور معنای آن گسترده تر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا می کرد، در بر گرفت. بنابراین ، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت ، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ، ترسیم می شود. یعنی در واقع ، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می دهد که جامعه بر اساس آن ، او را ارزیابی می نماید.

          شخصیت را بر اساس صفت بارز ، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا[4] ، یا درونگرا[5] و یا پرخاشگر[6] و امثال آن می دانند.

          نظری اجمالی به تعاریف شخصیت ، نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت ، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع تئوری و نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز[7] ، شخصیت را یک خویشتن[8] سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است. یا آلپورت[9] از شخصیت به عنوان یک مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد، نام می برد. جی.بی.واتسون[10] پدر رفتارگرایان ، شخصیت را مجموعه سازمان یافته ای از عادات می پندارند. اریک اریکسون[11] ، روان پزشک و پسیکوآنالیست ، معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان ، تابع نتایج آنها است. جورج کلی[12] یکی از روان شناسان شناختی معاصر ، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معانی زندگی شخصیت می داند و بالاخره زیگموند فروید عقیده دارد که شخصیت از نهاد[13]خود[14] و فراخود[15] ساخته شده است ( شاملو ، 1377).

          از شخصیت تعریف های متعدد و گوناگونی را ارائه کرده اند. اما تعریفشلدون[16] که تعریفی کل و جامع و مانع به نظر می رسد ، این است: « شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی ( شکل بدن و اعمال حیاتی بدن ) فرد آدمی است » ( سیاسی ، 1377).

          شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشـابهت ها و تفاوت های رفتار روان شناختی افراد ( افکار ، احساسات و اعمال ) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک شوند، مشخص می کند( کریمی ، 1371 ).

          مراد از شخصیت ، الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوۀ سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند ( اتکینسون ، هیلگارد به نقل از براهنی و همکاران ،  1362 ).

          شخصیت یک مفهوم انتزاعی است. دانشمندان به چنین مفهومی ساختار می گویند. این حقیقت که شخصیت یک ساختار است ، تعریف آن را مشکل می کند ( راس[17] به نقل از جمالفر ، 1378 ).

          آلپورت در سال 1937 بعد از آن که حدود 50 تعریف از شخصیت را مورد بررسی قرار داد ، چند تعریف شخصیت را مطرح می کند: شخصیت یعنی سازمان پویایی از سیستم های روان _ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می کند ( می لی به نقل از منصور ، 1380 )

          ج.پی.گیلفورد[18] شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است که: شخصیت عبارت است از الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است ( راس به نقل از منصور ، 1377 ).

          والتر میشل[19] ، شخصیت را این گونه تعریف می کند که « الگوهای مشخص رفتار » اعم از افکار و هیجانات که سازگاری هر فرد را در مقابل محیط زندگی اش می سازد ( احمدی ، 1374 ).

          شخصیت هر فرد در نتیجه مجموعۀ تصورات او دربارۀ خودش در موقعیت ها و زمینه های مختلف پدید می آید ( اوهارا و تیدمن[20] ، 1959 ).

          شخصیت فرد و نمود آن حاصل ادراکات ، احساسات و طرز تلقی وی می باشد ( اسینگ و کومب[21]، 1949 ).         

فروم[22] معتقد است که شخصیت مجموع کیفیت های موروثی و اکتسابی است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد می کند ( شاملو ، 1382 ).

کتل[23] از روان شناسانی است که معتقد است رگه های متمایز و جنبه های شخصیت ، جلوه های واقعی فرد است و باید آنها را واجد معنای روان شناختی دانست ( کراز[24] به نقل از منصور دادستان،     1363 ).

          شخصیت انسان حاصل عقده انسان دربارۀ خویشتن است ( سوپر[25] ، 1963 ).

          سالیوان : شخصیت مفهوم فرضی است. نمی تواند به تنهایی ، یعنی خارج از آن که بین افراد می گذرد در نظر بیاید. رفتار بین اشخاص تنها چیزی که ممکن است به عنوان شخصیت مورد ملاحظه واقع شود ( سیاسی، 1379 ).

     در حقیقت ، تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند و یا هر مکتب و گروهی به نظریه خاص آنها بستگی دارد ( شاملو 1368 ).

          گرچه همۀ نظریه پردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن موافق نیستند، اما می توانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگی های مشترک تعریف های ذکر شده باشد.

            شخصیت به مجموعه افکار ، هیجانات و رفتارهای متمایز و پایداری گفته می شود که شیوۀ انطباق ما با دنیا را نشان می دهد( سانتراک[26] به نقل از فیروزبخت ، 1383 ).

          « شخصیت عبارت است از الگوی نسبتاً پایدار صفات ، گرایش ها ، یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد» ( جس فیست و گریگوری جی فیست به نقل از سید محمدی ، 1384 ).

          برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان می دهد که معنای شخصت در طی تاریخ بسیار گسترده تر از مفهوم تصویری ، صوری و اجتماعی اولیه آن شده است. در حال حاضر شخصیت به روند اساسی مداوم دربارۀ فرد انسان اطلاق می شود. غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت، نظریه های مختلف وجوه تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :

           الف) اغلب نظریه ها شخصیت را نوعی ساختمان یا ساخت فرضی[27]می دانند. در شخصیت، رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارند. به عبارت دیگر ، شخصیت نوعی پدیدۀ انتزاعی[28]است که آن را بر اساس تغییر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت.

          ب) اکثر تعاریف بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد تأکید می نمایند. در لغت شخصیت این معنا مستتر است که هر فردی ، واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوام « تک » است و هیچ شخص دیگری را نمی توان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد ، خصوصیاتی که بر اساس آن افراد از یکدیگر متمایز می گردند ، روشن می شود.

          ج) بیشتر محققان در تعاریف شخصیت اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچۀ تکامل فردی ارزیابی نمود.

          شخصیت در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی از جمله وراثت ، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می گیرد، رشد می کند و تکامل    می یابد.

          نظریه پردازان و محققان شخصیت می خواهند بفهمند چرا افراد در یک وضعیت واحد،       واکنش های گوناگونی نشان می دهند و به جواب های متفاوتی می رسند. بعضی از نظریه پردازان معتقـدند عوامل زیست شناختی و ژنتیکی علت این قضیه هستند. عده ای هم تجربه های زندگی را مهم تر می دانند. در حالت کلی همۀ دیدگاه های شخصیتی می خواهند به این سه سوال مهم جواب بدهند:

          1- شخصیت فطری است یا آموختنی؟ شخصیت بیشتر معلول وراثت و عوامل زیست شناختی است یا معلول یادگیری و تجارب محیطی؟ برای مثال ، افراد چون خودبینی را از پدر و مادرشان به ارث  می برند ، خودبین می شوند یا معاشرت با افراد خودبین آنها را این گونه بار می آورد؟

          دیدگاه های روان پویایی ، بنیان زیستی ـ ژنتیکی محکمی دارند ، هر چند برخی از نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند تجارب محیطی و فرهنگ هم نقش تعیین کننده ای در شخصیت دارند.

دیدگاه های رفتاری و شناختی ـ اجتماعی همسو با دیدگاه های انسان گرایی، محیط را عامل تعیین کننده شخصیت می دانند. در این بین اسکینر پروپاقرص ترین حامی نفوذ محیط است. اما نظریه پردازان انسان گرا معتقدند مردم توانایی فطری خاصی برای تبدیل شدن به انسان هایی تمام و کمال دارند. دیدگاه های صفت گرا از لحاظ میزان تأکید بر وراثت و محیط با هم فرق دارند.

          2- شخصیت هشیار است یا ناهشیار ؟ افراد خودبین و خودمحور چقدر از خودبینی و خودمحوری و یا از دلایل خودبینی و خودمحوری خویش آگاهند؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، پروپاقرص ترین طرفداران بررسی نقش ذهن ناهشیار در شخصیت هستند. اکثر آنها می گویند انسان ها تا حد زیادی از سیر تحول و پرورش شخصیت شان بی خبرند. ولی رفتارگرایان  می گویند فکر هشیار و ناهشیار شخصیت را تعیین نمی کند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی هم بر این تأکید دارند که فکر هشیار در شیوۀ تأثیر گذاری محیط بر شخصیت اهمیت بیشتری دارد. انسان گراها نیز بر جنبه های هشیار شخصیت خصوصاً ادراک خویشتن تأکید دارند. اما نظریه پردازان صفت به طور کلی توجه کمی به بحث هشیار و ناهشیار دارند.

           3- شخصیت تحت تأثیر عوامل درونی است یا بیرونی؟ آیا گرایش درونی نحوۀ بروز شخصیت در هر وضعیت را تعیین می کند یا بیرونی؟ آیا افراد به دلیل خصوصیت درونی که همواره در درون شان هست، خودبین و خودمحور می شوند یا به دلیل وضعیتی که در آن به سر می برند و یا به دلیل تأثیرات اطرافیان شان؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، انسان گرایی وضعیت بر ابعاد درونی شخصیت تأکید دارند. رفتارگراها بر تعیین کننده های بیرونی و وضعیتی تأکید دارند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی نیز بر تعیین کننده های بیرونی و درونی ( سانتراک به نقل از فیروزبخت ، 1383 )

          شخصیت ، یک موضوع پیچیدۀ چند وجهی است و اطلاعات حاصل از این نظریه ها ، بیشتر یکدیگر را تکمیل می کنند تا رد. هر نظریه تکه یا تکه های مهمی از پازل شخصیت را مشخص می کند و این نظریه ها در کنار یکدیگر ، دورنمای شخصیت را با تمام جزئیاتش ترسیم می کنند ( فاندر[29] ، 2000 ).

پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی NEOPI-R – فرم بلند

هدف: ارزیابی پنج عامل شخصیت (خرده مقیاس روان نژندی، خرده مقیاس برونگرایی، خرده مقیاس انعطاف پذیری، خرده مقیاس با وجدان بودن، خرده مقیاس دلپذیر بودن) و ابعاد مربوط به هر خرده مقیاس
تعداد سوال:‌ 240
روش نمره گذاری و تفسیر: دارد
کلید آزمون: دارد
منبع: ساعتچی.محمود، کامکاری.کامبیز، عسکریان.مهناز.آزمونهای روان شناختی.نشر ویرایش.1389

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1800 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی NEOPI-R – فرم بلند

تعریف شخصیت

واژه « شخصیت[1] » در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی که در مورد کسی گفته می شود « بسیار با شخصیت است » غالباً درجه کارآیی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است. معمولاً در پرورش شخصیت سعی بر این است که به شخص برخی مهارت های اجتماعی یاد دهند و وضع ظاهری و شیوۀ سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطلوبی در دیگران برانگیزد. گاه کلمۀ شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی شخص به کار می رود.

          روان شناسان در بحث از شخصیت ، بیش از هر چیز به تفاوت های فردی توجه دارند ، یعنی ویژگی هایی که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کنند. روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ( اتکینسون [2] ، هیلگارد [3] ، به نقل از دکتر محمدنقی براهنی ، 1381 ).

           لغت شخصیت که در زبان لاتین (Personalitc) و در زبان آنگلوساکسون (Personality) خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند. به مرور معنای آن گسترده تر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا می کرد، در بر گرفت. بنابراین ، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت ، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ، ترسیم می شود. یعنی در واقع ، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می دهد که جامعه بر اساس آن ، او را ارزیابی می نماید.

          شخصیت را بر اساس صفت بارز ، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا[4] ، یا درونگرا[5] و یا پرخاشگر[6] و امثال آن می دانند.

          نظری اجمالی به تعاریف شخصیت ، نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت ، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع تئوری و نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز[7] ، شخصیت را یک خویشتن[8] سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است. یا آلپورت[9] از شخصیت به عنوان یک مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد، نام می برد. جی.بی.واتسون[10] پدر رفتارگرایان ، شخصیت را مجموعه سازمان یافته ای از عادات می پندارند. اریک اریکسون[11] ، روان پزشک و پسیکوآنالیست ، معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان ، تابع نتایج آنها است. جورج کلی[12] یکی از روان شناسان شناختی معاصر ، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معانی زندگی شخصیت می داند و بالاخره زیگموند فروید عقیده دارد که شخصیت از نهاد[13]خود[14] و فراخود[15] ساخته شده است ( شاملو ، 1377).

          از شخصیت تعریف های متعدد و گوناگونی را ارائه کرده اند. اما تعریفشلدون[16] که تعریفی کل و جامع و مانع به نظر می رسد ، این است: « شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی ( شکل بدن و اعمال حیاتی بدن ) فرد آدمی است » ( سیاسی ، 1377).

          شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشـابهت ها و تفاوت های رفتار روان شناختی افراد ( افکار ، احساسات و اعمال ) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک شوند، مشخص می کند( کریمی ، 1371 ).

          مراد از شخصیت ، الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوۀ سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند ( اتکینسون ، هیلگارد به نقل از براهنی و همکاران ،  1362 ).

          شخصیت یک مفهوم انتزاعی است. دانشمندان به چنین مفهومی ساختار می گویند. این حقیقت که شخصیت یک ساختار است ، تعریف آن را مشکل می کند ( راس[17] به نقل از جمالفر ، 1378 ).

          آلپورت در سال 1937 بعد از آن که حدود 50 تعریف از شخصیت را مورد بررسی قرار داد ، چند تعریف شخصیت را مطرح می کند: شخصیت یعنی سازمان پویایی از سیستم های روان _ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می کند ( می لی به نقل از منصور ، 1380 )

          ج.پی.گیلفورد[18] شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است که: شخصیت عبارت است از الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است ( راس به نقل از منصور ، 1377 ).

          والتر میشل[19] ، شخصیت را این گونه تعریف می کند که « الگوهای مشخص رفتار » اعم از افکار و هیجانات که سازگاری هر فرد را در مقابل محیط زندگی اش می سازد ( احمدی ، 1374 ).

          شخصیت هر فرد در نتیجه مجموعۀ تصورات او دربارۀ خودش در موقعیت ها و زمینه های مختلف پدید می آید ( اوهارا و تیدمن[20] ، 1959 ).

          شخصیت فرد و نمود آن حاصل ادراکات ، احساسات و طرز تلقی وی می باشد ( اسینگ و کومب[21]، 1949 ).         

فروم[22] معتقد است که شخصیت مجموع کیفیت های موروثی و اکتسابی است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد می کند ( شاملو ، 1382 ).

کتل[23] از روان شناسانی است که معتقد است رگه های متمایز و جنبه های شخصیت ، جلوه های واقعی فرد است و باید آنها را واجد معنای روان شناختی دانست ( کراز[24] به نقل از منصور دادستان،     1363 ).

          شخصیت انسان حاصل عقده انسان دربارۀ خویشتن است ( سوپر[25] ، 1963 ).

          سالیوان : شخصیت مفهوم فرضی است. نمی تواند به تنهایی ، یعنی خارج از آن که بین افراد می گذرد در نظر بیاید. رفتار بین اشخاص تنها چیزی که ممکن است به عنوان شخصیت مورد ملاحظه واقع شود ( سیاسی، 1379 ).

     در حقیقت ، تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند و یا هر مکتب و گروهی به نظریه خاص آنها بستگی دارد ( شاملو 1368 ).

          گرچه همۀ نظریه پردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن موافق نیستند، اما می توانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگی های مشترک تعریف های ذکر شده باشد.

            شخصیت به مجموعه افکار ، هیجانات و رفتارهای متمایز و پایداری گفته می شود که شیوۀ انطباق ما با دنیا را نشان می دهد( سانتراک[26] به نقل از فیروزبخت ، 1383 ).

          « شخصیت عبارت است از الگوی نسبتاً پایدار صفات ، گرایش ها ، یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد» ( جس فیست و گریگوری جی فیست به نقل از سید محمدی ، 1384 ).

          برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان می دهد که معنای شخصت در طی تاریخ بسیار گسترده تر از مفهوم تصویری ، صوری و اجتماعی اولیه آن شده است. در حال حاضر شخصیت به روند اساسی مداوم دربارۀ فرد انسان اطلاق می شود. غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت، نظریه های مختلف وجوه تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :

           الف) اغلب نظریه ها شخصیت را نوعی ساختمان یا ساخت فرضی[27]می دانند. در شخصیت، رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارند. به عبارت دیگر ، شخصیت نوعی پدیدۀ انتزاعی[28]است که آن را بر اساس تغییر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت.

          ب) اکثر تعاریف بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد تأکید می نمایند. در لغت شخصیت این معنا مستتر است که هر فردی ، واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوام « تک » است و هیچ شخص دیگری را نمی توان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد ، خصوصیاتی که بر اساس آن افراد از یکدیگر متمایز می گردند ، روشن می شود.

          ج) بیشتر محققان در تعاریف شخصیت اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچۀ تکامل فردی ارزیابی نمود.

          شخصیت در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی از جمله وراثت ، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می گیرد، رشد می کند و تکامل    می یابد.

          نظریه پردازان و محققان شخصیت می خواهند بفهمند چرا افراد در یک وضعیت واحد،       واکنش های گوناگونی نشان می دهند و به جواب های متفاوتی می رسند. بعضی از نظریه پردازان معتقـدند عوامل زیست شناختی و ژنتیکی علت این قضیه هستند. عده ای هم تجربه های زندگی را مهم تر می دانند. در حالت کلی همۀ دیدگاه های شخصیتی می خواهند به این سه سوال مهم جواب بدهند:

          1- شخصیت فطری است یا آموختنی؟ شخصیت بیشتر معلول وراثت و عوامل زیست شناختی است یا معلول یادگیری و تجارب محیطی؟ برای مثال ، افراد چون خودبینی را از پدر و مادرشان به ارث  می برند ، خودبین می شوند یا معاشرت با افراد خودبین آنها را این گونه بار می آورد؟

          دیدگاه های روان پویایی ، بنیان زیستی ـ ژنتیکی محکمی دارند ، هر چند برخی از نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند تجارب محیطی و فرهنگ هم نقش تعیین کننده ای در شخصیت دارند.

دیدگاه های رفتاری و شناختی ـ اجتماعی همسو با دیدگاه های انسان گرایی، محیط را عامل تعیین کننده شخصیت می دانند. در این بین اسکینر پروپاقرص ترین حامی نفوذ محیط است. اما نظریه پردازان انسان گرا معتقدند مردم توانایی فطری خاصی برای تبدیل شدن به انسان هایی تمام و کمال دارند. دیدگاه های صفت گرا از لحاظ میزان تأکید بر وراثت و محیط با هم فرق دارند.

          2- شخصیت هشیار است یا ناهشیار ؟ افراد خودبین و خودمحور چقدر از خودبینی و خودمحوری و یا از دلایل خودبینی و خودمحوری خویش آگاهند؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، پروپاقرص ترین طرفداران بررسی نقش ذهن ناهشیار در شخصیت هستند. اکثر آنها می گویند انسان ها تا حد زیادی از سیر تحول و پرورش شخصیت شان بی خبرند. ولی رفتارگرایان  می گویند فکر هشیار و ناهشیار شخصیت را تعیین نمی کند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی هم بر این تأکید دارند که فکر هشیار در شیوۀ تأثیر گذاری محیط بر شخصیت اهمیت بیشتری دارد. انسان گراها نیز بر جنبه های هشیار شخصیت خصوصاً ادراک خویشتن تأکید دارند. اما نظریه پردازان صفت به طور کلی توجه کمی به بحث هشیار و ناهشیار دارند.

           3- شخصیت تحت تأثیر عوامل درونی است یا بیرونی؟ آیا گرایش درونی نحوۀ بروز شخصیت در هر وضعیت را تعیین می کند یا بیرونی؟ آیا افراد به دلیل خصوصیت درونی که همواره در درون شان هست، خودبین و خودمحور می شوند یا به دلیل وضعیتی که در آن به سر می برند و یا به دلیل تأثیرات اطرافیان شان؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، انسان گرایی وضعیت بر ابعاد درونی شخصیت تأکید دارند. رفتارگراها بر تعیین کننده های بیرونی و وضعیتی تأکید دارند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی نیز بر تعیین کننده های بیرونی و درونی ( سانتراک به نقل از فیروزبخت ، 1383 )

          شخصیت ، یک موضوع پیچیدۀ چند وجهی است و اطلاعات حاصل از این نظریه ها ، بیشتر یکدیگر را تکمیل می کنند تا رد. هر نظریه تکه یا تکه های مهمی از پازل شخصیت را مشخص می کند و این نظریه ها در کنار یکدیگر ، دورنمای شخصیت را با تمام جزئیاتش ترسیم می کنند ( فاندر[29] ، 2000 ).

پرسشنامه شخصیتی گری – ویلسون (GWPQ)

هدف: ارزیابی میزان فعالیت سیستم های مغزی / رفتاری و مولفه های آن (روی آوری، اجتناب فعال، اجتناب منفعل، خاموشی، جنگ، گریز)
تعداد سوال: 120
شیوه نمره گذاری و تفسیر نتایج: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: فتحی آشتیانی ، علی . آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان . انتشارات بعثت . 1388

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

 پرسشنامه شخصیتی گری – ویلسون (GWPQ)

تعریف شخصیت

واژه « شخصیت[1] » در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی که در مورد کسی گفته می شود « بسیار با شخصیت است » غالباً درجه کارآیی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است. معمولاً در پرورش شخصیت سعی بر این است که به شخص برخی مهارت های اجتماعی یاد دهند و وضع ظاهری و شیوۀ سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطلوبی در دیگران برانگیزد. گاه کلمۀ شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی شخص به کار می رود.

          روان شناسان در بحث از شخصیت ، بیش از هر چیز به تفاوت های فردی توجه دارند ، یعنی ویژگی هایی که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کنند. روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ( اتکینسون [2] ، هیلگارد [3] ، به نقل از دکتر محمدنقی براهنی ، 1381 ).

           لغت شخصیت که در زبان لاتین (Personalitc) و در زبان آنگلوساکسون (Personality) خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند. به مرور معنای آن گسترده تر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا می کرد، در بر گرفت. بنابراین ، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت ، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ، ترسیم می شود. یعنی در واقع ، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می دهد که جامعه بر اساس آن ، او را ارزیابی می نماید.

          شخصیت را بر اساس صفت بارز ، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا[4] ، یا درونگرا[5] و یا پرخاشگر[6] و امثال آن می دانند.

          نظری اجمالی به تعاریف شخصیت ، نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت ، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع تئوری و نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز[7] ، شخصیت را یک خویشتن[8] سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است. یا آلپورت[9] از شخصیت به عنوان یک مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد، نام می برد. جی.بی.واتسون[10] پدر رفتارگرایان ، شخصیت را مجموعه سازمان یافته ای از عادات می پندارند. اریک اریکسون[11] ، روان پزشک و پسیکوآنالیست ، معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان ، تابع نتایج آنها است. جورج کلی[12] یکی از روان شناسان شناختی معاصر ، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معانی زندگی شخصیت می داند و بالاخره زیگموند فروید عقیده دارد که شخصیت از نهاد[13]خود[14] و فراخود[15] ساخته شده است ( شاملو ، 1377).

          از شخصیت تعریف های متعدد و گوناگونی را ارائه کرده اند. اما تعریفشلدون[16] که تعریفی کل و جامع و مانع به نظر می رسد ، این است: « شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی ( شکل بدن و اعمال حیاتی بدن ) فرد آدمی است » ( سیاسی ، 1377).

          شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشـابهت ها و تفاوت های رفتار روان شناختی افراد ( افکار ، احساسات و اعمال ) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک شوند، مشخص می کند( کریمی ، 1371 ).

          مراد از شخصیت ، الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوۀ سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند ( اتکینسون ، هیلگارد به نقل از براهنی و همکاران ،  1362 ).

          شخصیت یک مفهوم انتزاعی است. دانشمندان به چنین مفهومی ساختار می گویند. این حقیقت که شخصیت یک ساختار است ، تعریف آن را مشکل می کند ( راس[17] به نقل از جمالفر ، 1378 ).

          آلپورت در سال 1937 بعد از آن که حدود 50 تعریف از شخصیت را مورد بررسی قرار داد ، چند تعریف شخصیت را مطرح می کند: شخصیت یعنی سازمان پویایی از سیستم های روان _ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می کند ( می لی به نقل از منصور ، 1380 )

          ج.پی.گیلفورد[18] شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است که: شخصیت عبارت است از الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است ( راس به نقل از منصور ، 1377 ).

          والتر میشل[19] ، شخصیت را این گونه تعریف می کند که « الگوهای مشخص رفتار » اعم از افکار و هیجانات که سازگاری هر فرد را در مقابل محیط زندگی اش می سازد ( احمدی ، 1374 ).

          شخصیت هر فرد در نتیجه مجموعۀ تصورات او دربارۀ خودش در موقعیت ها و زمینه های مختلف پدید می آید ( اوهارا و تیدمن[20] ، 1959 ).

          شخصیت فرد و نمود آن حاصل ادراکات ، احساسات و طرز تلقی وی می باشد ( اسینگ و کومب[21]، 1949 ).         

فروم[22] معتقد است که شخصیت مجموع کیفیت های موروثی و اکتسابی است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد می کند ( شاملو ، 1382 ).

کتل[23] از روان شناسانی است که معتقد است رگه های متمایز و جنبه های شخصیت ، جلوه های واقعی فرد است و باید آنها را واجد معنای روان شناختی دانست ( کراز[24] به نقل از منصور دادستان،     1363 ).

          شخصیت انسان حاصل عقده انسان دربارۀ خویشتن است ( سوپر[25] ، 1963 ).

          سالیوان : شخصیت مفهوم فرضی است. نمی تواند به تنهایی ، یعنی خارج از آن که بین افراد می گذرد در نظر بیاید. رفتار بین اشخاص تنها چیزی که ممکن است به عنوان شخصیت مورد ملاحظه واقع شود ( سیاسی، 1379 ).

     در حقیقت ، تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند و یا هر مکتب و گروهی به نظریه خاص آنها بستگی دارد ( شاملو 1368 ).

          گرچه همۀ نظریه پردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن موافق نیستند، اما می توانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگی های مشترک تعریف های ذکر شده باشد.

            شخصیت به مجموعه افکار ، هیجانات و رفتارهای متمایز و پایداری گفته می شود که شیوۀ انطباق ما با دنیا را نشان می دهد( سانتراک[26] به نقل از فیروزبخت ، 1383 ).

          « شخصیت عبارت است از الگوی نسبتاً پایدار صفات ، گرایش ها ، یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد» ( جس فیست و گریگوری جی فیست به نقل از سید محمدی ، 1384 ).

          برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان می دهد که معنای شخصت در طی تاریخ بسیار گسترده تر از مفهوم تصویری ، صوری و اجتماعی اولیه آن شده است. در حال حاضر شخصیت به روند اساسی مداوم دربارۀ فرد انسان اطلاق می شود. غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت، نظریه های مختلف وجوه تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :

           الف) اغلب نظریه ها شخصیت را نوعی ساختمان یا ساخت فرضی[27]می دانند. در شخصیت، رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارند. به عبارت دیگر ، شخصیت نوعی پدیدۀ انتزاعی[28]است که آن را بر اساس تغییر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت.

          ب) اکثر تعاریف بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد تأکید می نمایند. در لغت شخصیت این معنا مستتر است که هر فردی ، واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوام « تک » است و هیچ شخص دیگری را نمی توان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد ، خصوصیاتی که بر اساس آن افراد از یکدیگر متمایز می گردند ، روشن می شود.

          ج) بیشتر محققان در تعاریف شخصیت اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچۀ تکامل فردی ارزیابی نمود.

          شخصیت در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی از جمله وراثت ، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می گیرد، رشد می کند و تکامل    می یابد.

          نظریه پردازان و محققان شخصیت می خواهند بفهمند چرا افراد در یک وضعیت واحد،       واکنش های گوناگونی نشان می دهند و به جواب های متفاوتی می رسند. بعضی از نظریه پردازان معتقـدند عوامل زیست شناختی و ژنتیکی علت این قضیه هستند. عده ای هم تجربه های زندگی را مهم تر می دانند. در حالت کلی همۀ دیدگاه های شخصیتی می خواهند به این سه سوال مهم جواب بدهند:

          1- شخصیت فطری است یا آموختنی؟ شخصیت بیشتر معلول وراثت و عوامل زیست شناختی است یا معلول یادگیری و تجارب محیطی؟ برای مثال ، افراد چون خودبینی را از پدر و مادرشان به ارث  می برند ، خودبین می شوند یا معاشرت با افراد خودبین آنها را این گونه بار می آورد؟

          دیدگاه های روان پویایی ، بنیان زیستی ـ ژنتیکی محکمی دارند ، هر چند برخی از نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند تجارب محیطی و فرهنگ هم نقش تعیین کننده ای در شخصیت دارند.

دیدگاه های رفتاری و شناختی ـ اجتماعی همسو با دیدگاه های انسان گرایی، محیط را عامل تعیین کننده شخصیت می دانند. در این بین اسکینر پروپاقرص ترین حامی نفوذ محیط است. اما نظریه پردازان انسان گرا معتقدند مردم توانایی فطری خاصی برای تبدیل شدن به انسان هایی تمام و کمال دارند. دیدگاه های صفت گرا از لحاظ میزان تأکید بر وراثت و محیط با هم فرق دارند.

          2- شخصیت هشیار است یا ناهشیار ؟ افراد خودبین و خودمحور چقدر از خودبینی و خودمحوری و یا از دلایل خودبینی و خودمحوری خویش آگاهند؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، پروپاقرص ترین طرفداران بررسی نقش ذهن ناهشیار در شخصیت هستند. اکثر آنها می گویند انسان ها تا حد زیادی از سیر تحول و پرورش شخصیت شان بی خبرند. ولی رفتارگرایان  می گویند فکر هشیار و ناهشیار شخصیت را تعیین نمی کند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی هم بر این تأکید دارند که فکر هشیار در شیوۀ تأثیر گذاری محیط بر شخصیت اهمیت بیشتری دارد. انسان گراها نیز بر جنبه های هشیار شخصیت خصوصاً ادراک خویشتن تأکید دارند. اما نظریه پردازان صفت به طور کلی توجه کمی به بحث هشیار و ناهشیار دارند.

           3- شخصیت تحت تأثیر عوامل درونی است یا بیرونی؟ آیا گرایش درونی نحوۀ بروز شخصیت در هر وضعیت را تعیین می کند یا بیرونی؟ آیا افراد به دلیل خصوصیت درونی که همواره در درون شان هست، خودبین و خودمحور می شوند یا به دلیل وضعیتی که در آن به سر می برند و یا به دلیل تأثیرات اطرافیان شان؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، انسان گرایی وضعیت بر ابعاد درونی شخصیت تأکید دارند. رفتارگراها بر تعیین کننده های بیرونی و وضعیتی تأکید دارند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی نیز بر تعیین کننده های بیرونی و درونی ( سانتراک به نقل از فیروزبخت ، 1383 )

          شخصیت ، یک موضوع پیچیدۀ چند وجهی است و اطلاعات حاصل از این نظریه ها ، بیشتر یکدیگر را تکمیل می کنند تا رد. هر نظریه تکه یا تکه های مهمی از پازل شخصیت را مشخص می کند و این نظریه ها در کنار یکدیگر ، دورنمای شخصیت را با تمام جزئیاتش ترسیم می کنند ( فاندر[29] ، 2000 ).

پرسشنامه شخصیتی آیسنگ – فرم بزرگسالان

هدف: بررسی ابعاد شخصیتی روان گسسته گرایی، روان آزرده گرایی، برون گرایی، دروغ
تعداد سوال: 90
روش نمره گذاری: دارد
شیوه تفسیر کامل نتایج و خرده مقیاس ها: دارد
جداول میانگین و انحراف استاندارد: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: فتحی آشتیانی، علی. آزمون های روان شناختی – ارزشیابی شخصیت و سلامت روان. انتشارات بعثت. 1388

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1800 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شخصیتی آیسنگ – فرم بزرگسالان

تعریف شخصیت

واژه « شخصیت[1] » در زبان روزمره معانی گوناگونی دارد. مثلاً وقتی که در مورد کسی گفته می شود « بسیار با شخصیت است » غالباً درجه کارآیی و جاذبه اجتماعی وی مورد نظر است. معمولاً در پرورش شخصیت سعی بر این است که به شخص برخی مهارت های اجتماعی یاد دهند و وضع ظاهری و شیوۀ سخن گفتن او را بهبود بخشند تا وی واکنش مطلوبی در دیگران برانگیزد. گاه کلمۀ شخصیت به منظور توصیف بارزترین ویژگی شخص به کار می رود.

          روان شناسان در بحث از شخصیت ، بیش از هر چیز به تفاوت های فردی توجه دارند ، یعنی ویژگی هایی که یک فرد را از افراد دیگر متمایز می کنند. روان شناسان در مورد تعریف دقیق شخصیت اتفاق نظر ندارند ( اتکینسون [2] ، هیلگارد [3] ، به نقل از دکتر محمدنقی براهنی ، 1381 ).

           لغت شخصیت که در زبان لاتین (Personalitc) و در زبان آنگلوساکسون (Personality) خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین (Persona) دارد. این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند. به مرور معنای آن گسترده تر شد و نقشی را نیز که بازیگر ادا می کرد، در بر گرفت. بنابراین ، مفهوم اصلی و اولیه شخصیت ، تصویری صوری و اجتماعی است و بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ، ترسیم می شود. یعنی در واقع ، فرد به اجتماع خود شخصیتی ارائه می دهد که جامعه بر اساس آن ، او را ارزیابی می نماید.

          شخصیت را بر اساس صفت بارز ، یا مسلط یا شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا[4] ، یا درونگرا[5] و یا پرخاشگر[6] و امثال آن می دانند.

          نظری اجمالی به تعاریف شخصیت ، نشان می دهد که تمامی معانی شخصیت را نمی توان در یک نظریه خاص یافت ، بلکه در حقیقت تعریف شخصیت به نوع تئوری و نظریه هر دانشمند بستگی دارد. برای مثال کارل راجرز[7] ، شخصیت را یک خویشتن[8] سازمان یافته دائمی می داند که محور تمام تجربه های وجودی است. یا آلپورت[9] از شخصیت به عنوان یک مجموعه عوامل درونی که تمام فعالیت های فردی را جهت می دهد، نام می برد. جی.بی.واتسون[10] پدر رفتارگرایان ، شخصیت را مجموعه سازمان یافته ای از عادات می پندارند. اریک اریکسون[11] ، روان پزشک و پسیکوآنالیست ، معتقد است که رشد انسان از یک سلسله مراحل و وقایع روانی اجتماعی ساخته شده و شخصیت انسان ، تابع نتایج آنها است. جورج کلی[12] یکی از روان شناسان شناختی معاصر ، روش خاص هر فرد را در جستجو برای تفسیر معانی زندگی شخصیت می داند و بالاخره زیگموند فروید عقیده دارد که شخصیت از نهاد[13]خود[14] و فراخود[15] ساخته شده است ( شاملو ، 1377).

          از شخصیت تعریف های متعدد و گوناگونی را ارائه کرده اند. اما تعریفشلدون[16] که تعریفی کل و جامع و مانع به نظر می رسد ، این است: « شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی ( شکل بدن و اعمال حیاتی بدن ) فرد آدمی است » ( سیاسی ، 1377).

          شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگی ها و گرایش هاست که مشـابهت ها و تفاوت های رفتار روان شناختی افراد ( افکار ، احساسات و اعمال ) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیت های بلاواسطه شناخته شوند یا به آسانی درک شوند، مشخص می کند( کریمی ، 1371 ).

          مراد از شخصیت ، الگوهای معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوۀ سازگاری شخص را با محیط تعیین می کند ( اتکینسون ، هیلگارد به نقل از براهنی و همکاران ،  1362 ).

          شخصیت یک مفهوم انتزاعی است. دانشمندان به چنین مفهومی ساختار می گویند. این حقیقت که شخصیت یک ساختار است ، تعریف آن را مشکل می کند ( راس[17] به نقل از جمالفر ، 1378 ).

          آلپورت در سال 1937 بعد از آن که حدود 50 تعریف از شخصیت را مورد بررسی قرار داد ، چند تعریف شخصیت را مطرح می کند: شخصیت یعنی سازمان پویایی از سیستم های روان _ تنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین می کند ( می لی به نقل از منصور ، 1380 )

          ج.پی.گیلفورد[18] شخصیت را بدین گونه تعریف کرده است که: شخصیت عبارت است از الگوی منحصر به فرد صفات شخصیتی است ( راس به نقل از منصور ، 1377 ).

          والتر میشل[19] ، شخصیت را این گونه تعریف می کند که « الگوهای مشخص رفتار » اعم از افکار و هیجانات که سازگاری هر فرد را در مقابل محیط زندگی اش می سازد ( احمدی ، 1374 ).

          شخصیت هر فرد در نتیجه مجموعۀ تصورات او دربارۀ خودش در موقعیت ها و زمینه های مختلف پدید می آید ( اوهارا و تیدمن[20] ، 1959 ).

          شخصیت فرد و نمود آن حاصل ادراکات ، احساسات و طرز تلقی وی می باشد ( اسینگ و کومب[21]، 1949 ).         

فروم[22] معتقد است که شخصیت مجموع کیفیت های موروثی و اکتسابی است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد می کند ( شاملو ، 1382 ).

کتل[23] از روان شناسانی است که معتقد است رگه های متمایز و جنبه های شخصیت ، جلوه های واقعی فرد است و باید آنها را واجد معنای روان شناختی دانست ( کراز[24] به نقل از منصور دادستان،     1363 ).

          شخصیت انسان حاصل عقده انسان دربارۀ خویشتن است ( سوپر[25] ، 1963 ).

          سالیوان : شخصیت مفهوم فرضی است. نمی تواند به تنهایی ، یعنی خارج از آن که بین افراد می گذرد در نظر بیاید. رفتار بین اشخاص تنها چیزی که ممکن است به عنوان شخصیت مورد ملاحظه واقع شود ( سیاسی، 1379 ).

     در حقیقت ، تعریف شخصیت از دیدگاه هر دانشمند و یا هر مکتب و گروهی به نظریه خاص آنها بستگی دارد ( شاملو 1368 ).

          گرچه همۀ نظریه پردازان شخصیت با یک تعریف واحد از آن موافق نیستند، اما می توانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگی های مشترک تعریف های ذکر شده باشد.

            شخصیت به مجموعه افکار ، هیجانات و رفتارهای متمایز و پایداری گفته می شود که شیوۀ انطباق ما با دنیا را نشان می دهد( سانتراک[26] به نقل از فیروزبخت ، 1383 ).

          « شخصیت عبارت است از الگوی نسبتاً پایدار صفات ، گرایش ها ، یا ویژگی هایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد» ( جس فیست و گریگوری جی فیست به نقل از سید محمدی ، 1384 ).

          برداشت های متفاوت از مفهوم شخصیت به وضوح نشان می دهد که معنای شخصت در طی تاریخ بسیار گسترده تر از مفهوم تصویری ، صوری و اجتماعی اولیه آن شده است. در حال حاضر شخصیت به روند اساسی مداوم دربارۀ فرد انسان اطلاق می شود. غیر از این توافق اساسی در تعریف شخصیت، نظریه های مختلف وجوه تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :

           الف) اغلب نظریه ها شخصیت را نوعی ساختمان یا ساخت فرضی[27]می دانند. در شخصیت، رفتارها تا حدی وحدت و سازمان دارند. به عبارت دیگر ، شخصیت نوعی پدیدۀ انتزاعی[28]است که آن را بر اساس تغییر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت.

          ب) اکثر تعاریف بر وجود تفاوت های شخصیتی بین افراد تأکید می نمایند. در لغت شخصیت این معنا مستتر است که هر فردی ، واحد منحصر به فرد و به اصطلاح عوام « تک » است و هیچ شخص دیگری را نمی توان یافت که کاملاً شبیه او باشد. با مطالعه شخصیت افراد ، خصوصیاتی که بر اساس آن افراد از یکدیگر متمایز می گردند ، روشن می شود.

          ج) بیشتر محققان در تعاریف شخصیت اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دیدگاه تاریخچۀ تکامل فردی ارزیابی نمود.

          شخصیت در واقع پدیده ای تکاملی و تدریجی است که تحت تأثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی از جمله وراثت ، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار می گیرد، رشد می کند و تکامل    می یابد.

          نظریه پردازان و محققان شخصیت می خواهند بفهمند چرا افراد در یک وضعیت واحد،       واکنش های گوناگونی نشان می دهند و به جواب های متفاوتی می رسند. بعضی از نظریه پردازان معتقـدند عوامل زیست شناختی و ژنتیکی علت این قضیه هستند. عده ای هم تجربه های زندگی را مهم تر می دانند. در حالت کلی همۀ دیدگاه های شخصیتی می خواهند به این سه سوال مهم جواب بدهند:

          1- شخصیت فطری است یا آموختنی؟ شخصیت بیشتر معلول وراثت و عوامل زیست شناختی است یا معلول یادگیری و تجارب محیطی؟ برای مثال ، افراد چون خودبینی را از پدر و مادرشان به ارث  می برند ، خودبین می شوند یا معاشرت با افراد خودبین آنها را این گونه بار می آورد؟

          دیدگاه های روان پویایی ، بنیان زیستی ـ ژنتیکی محکمی دارند ، هر چند برخی از نظریه پردازان این دیدگاه معتقدند تجارب محیطی و فرهنگ هم نقش تعیین کننده ای در شخصیت دارند.

دیدگاه های رفتاری و شناختی ـ اجتماعی همسو با دیدگاه های انسان گرایی، محیط را عامل تعیین کننده شخصیت می دانند. در این بین اسکینر پروپاقرص ترین حامی نفوذ محیط است. اما نظریه پردازان انسان گرا معتقدند مردم توانایی فطری خاصی برای تبدیل شدن به انسان هایی تمام و کمال دارند. دیدگاه های صفت گرا از لحاظ میزان تأکید بر وراثت و محیط با هم فرق دارند.

          2- شخصیت هشیار است یا ناهشیار ؟ افراد خودبین و خودمحور چقدر از خودبینی و خودمحوری و یا از دلایل خودبینی و خودمحوری خویش آگاهند؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، پروپاقرص ترین طرفداران بررسی نقش ذهن ناهشیار در شخصیت هستند. اکثر آنها می گویند انسان ها تا حد زیادی از سیر تحول و پرورش شخصیت شان بی خبرند. ولی رفتارگرایان  می گویند فکر هشیار و ناهشیار شخصیت را تعیین نمی کند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی هم بر این تأکید دارند که فکر هشیار در شیوۀ تأثیر گذاری محیط بر شخصیت اهمیت بیشتری دارد. انسان گراها نیز بر جنبه های هشیار شخصیت خصوصاً ادراک خویشتن تأکید دارند. اما نظریه پردازان صفت به طور کلی توجه کمی به بحث هشیار و ناهشیار دارند.

           3- شخصیت تحت تأثیر عوامل درونی است یا بیرونی؟ آیا گرایش درونی نحوۀ بروز شخصیت در هر وضعیت را تعیین می کند یا بیرونی؟ آیا افراد به دلیل خصوصیت درونی که همواره در درون شان هست، خودبین و خودمحور می شوند یا به دلیل وضعیتی که در آن به سر می برند و یا به دلیل تأثیرات اطرافیان شان؟

          نظریه پردازان روان پویایی ، انسان گرایی وضعیت بر ابعاد درونی شخصیت تأکید دارند. رفتارگراها بر تعیین کننده های بیرونی و وضعیتی تأکید دارند. نظریه پردازان شناختی ـ اجتماعی نیز بر تعیین کننده های بیرونی و درونی ( سانتراک به نقل از فیروزبخت ، 1383 )

          شخصیت ، یک موضوع پیچیدۀ چند وجهی است و اطلاعات حاصل از این نظریه ها ، بیشتر یکدیگر را تکمیل می کنند تا رد. هر نظریه تکه یا تکه های مهمی از پازل شخصیت را مشخص می کند و این نظریه ها در کنار یکدیگر ، دورنمای شخصیت را با تمام جزئیاتش ترسیم می کنند ( فاندر[29] ، 2000 ).