مرجع دانلود پرسشنامه و ابزار استاندارد در تمامی رشته ها,طراحی پرسشنامه

ترم آخر

آزمون,طراحی پرسشنامه,روانشناسی,مدیریت,پرسشنامه استاندارد,پرسشنامه رایگان,مشاوره آماری ,سایت پرسشنامه,نرم افزار رایگان روانشناسی,سفارش

خانه / آرشیو تگ: آزمون های روانشناسی

آرشیو تگ: آزمون های روانشناسی

پرسشنامه خود پنداره راج کمار ساراسوت (SCQ)

هدف: ارزیابی خویشتن پنداری افراد از ابعاد مختلف (جسمانی،  اجتماعی،  خلق و خو،  آموزشی،  اخلاقی،  عقلانی)

تعداد سوال: 48
تعداد بعد: 6
شیوه نمره گذاری: دارد
تفسیر نتایج: دارد
کلید: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: دارد
نوع فایل: word 2007

همین الان دانلود کنید

قیمت: رایگان

دانلود رایگان

مطالب مرتبط:

۱- مقیاس اصلاح شده فراشناخت برای نوجوانان (MCQ-A)

2- آزمون خودنظارتی

۳- پرسشنامه خود گسستگی

۴- پرسشنامه خویشتن شناسی دیوید وتن و کیم کامرون

۵- مقیاس خود پنداره کودکان پیرز – هریس

۶- پرسشنامه خودپنداره تحصیلی یس یسن چن (۲۰۰۶)

۷- مقیاس خودارزشیابی های مرکزی جاج و همکاران (CSS)

8- پرسشنامۀ خودتوصیفی بدنی نوجوانان و جوانان مارش و همکاران (فرم کوتاه)

۹- پرسشنامه خودپنداره فضلی

۱۰- مقیاس خود پنداره کودکان (CSCS)

11- آزمون مفهوم خویشتن (خودپنداره) بک (SCT)

12- پرسشنامه اسنادهای شخصی ناوابسته به جنسیت پاریش (NPAIC) (خودپنداره کودکان)

پرسشنامه خود پنداره راج کمار ساراسوت (SCQ)

تعریف خودپنداره

خودپنداره، تصويری است که ما از خود داريم. ما نظريه هايی درباره جهان می سازيم که به ما کمک می کنند با موقعيت هايی که روبه رو می شويم، کنا بياييم. مهمتر از آن، ما به خلق نظريه هايی درباره خودمان نيز دست می زنيم. اين نظريه ها را نظريه خويشتن می ناميم و در اينجا آن را معادل خودپنداره فرض می کنيم.
چند ديدگاه در مورد چگونگی شکل گيری خودپنداره وجود دارد:
1- ديدگاه اجتماعی:
در اين ديدگاه خود محصولی اجتماعی است. گروهی از روانشناسان اجتماعی که خود را تعامل گران نمادين می نامند، معتقدند که افراد بر اساس اينکه ديگران در مورد آنها چه نظری دارند يا با آنها چگونه رفتار می کنند، در مورد خود اظهارنظر می کنند. هر فرد آگاهی می يابد که حوزه ای در ادراک ديگری است و با درونی سازی آن بر خود نيز به عنوان موضوعی در حوزه ادراکی خويشتن آگاه می شود. به عنوان مثال، اگر ديگران به من بگويند که فردی باهوش و بالياقت هستم، من خود را فردی باهوش خواهم دانست و اگر اطرافيان مرا فردی کندذهن و ناتوان بدانند، من نيز خود را ناتوان می پندارم. در اين ديدگاه، آنچه اهميت دارد نظر ديگران در مورد ماست. محيط بيرونی، ساختار کلان اجتماعی، همانندسازی، تعاملات بين فردی و ايفای نقش از عوامل اصلی شکل دهنده خود هستند. شايد بتوان با اغماض چنين گفت که در اين ديدگاه، تصويری که ديگران از ما دارند، همان خودپنداره ماست.
ما گرايش داری خود را چنان ببينيم که ديگران ما را می بينند
2- ديدگاه شناختی:
در اين ديدگاه، چنين مطرح می شود که در ارزشيابی هايی که ديگران در مورد ما دارند، انتخابها و تفسيرهای ما نيز نقش دارند، به عبارتی، هر تصوير بيرونی از خلال درون می گذرد.
در اين ديدگاه خودپنداره، تفسيری است که ما از خودمان داريم. آنچه در اين ديدگاه محور اصلی شکل گييری خودپنداره است، خود به عنوان يک ساختار شناختی است. در واقع، برخلاف ديدگاه اجتماعی که خودپنداره هر فردی فقط و فقط حاصل تصاوير و تعبيرهای ديگران از او بود، در اينجا، اين خود فرد ايت که با بازسازی و تفسير تصاوير ديگران، خودپنداره اش را شکل می دهد.
3- ديدگاه شناختی اجتماعی:
همانطور که از نام اين ديدگاه برمی آيد، ترکيبی از نظريات شناختی و اجتماعی است. در اين ديدگاه، خود، حاصل تفسيری است که فرد از تصاوير ديگران از خودش دارد. به عبارتی، علاوه بر آنکه ديدگاه ديگران در مورد ما اهميت دارد، تفاسيری که ما نيز از ديدگاه ايشان داريم حائز اهميت است. در اينجا، خودپنداره نه محصول فرد به تنهايی و نه محصولی اجتماعی است، که ترکيبی از هر دو می باشد.
اهميت و کاربرد خودپنداره
تصور کنيد که پاسخ به سوال من کيستم؟ را نمی دانيد، آنگاه برای تصميم گيری هيچ اصل و مبنايی نداريد. بنا به اعتقاد بسياری از روانشناسان، ميزان شناختی که ما از خودمان داريم و نيز نحوه نگريستن ما به خودمان، مبنای بسياری از تصميم ها و رفتارهای ماست. به عنوان مثال، اگر فيلمی بر روی پرده سينما در حال اجرا باشد، ما براساس شناختی که از خودمان داريم، درباره نرفتن يا رفتن برای ديدن فيلم تصميم می گيريم. از اين رو، خودپنداره می تواند نقش يک راهنما و نقشه را برای ما بازی کند. به همين دليل دقت، صحت و واقع بينی آن از اهميت بسياری برخوردار است. دقت خودپنداره به ما کمک می کند تا نسبت به اشتباهات خود واقع بين باشيم. مسووليت رفتارهايمان را بپذيريم و بی آنکه بين مسووليت پذيری و سرزنش خود در حال نوسان باشيم، عملکرد خود را دقيقا ارزيابی کنيم. در مجموع، خودپنداره دقيق به ما کمک می کند تا عملکرد بهتری داشته باشيم. برای ترسيم خودپنداره دقيق می توانيم آن را در چهار سطح زيستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی بررسی کنيم.
سطح زيستی:
تصويری است که از جسم خود داريم. قد، وزن، رنگ مو و … تمام ويژگيهای فيزيکی و جسمانی ما در اين حوزه قرار می گيرند.
سطح روانی:
شامل ويژگيهای روحی و حالات روانی ما هستند. خوشحالی، لجاجت، پشتکار و … ديگر صفاتی که شخصيت ما را شکل می دهند، در اين بخش جای می گيرند.
سطح اجتماعی:
نقش های متفاوتی که ما در اجتماع بازی می کنيم مثل دانشجو بودن، فرزند خانواده بودن، معلم بودن، همسابه بودن و … در اين حوزه قرار می گيرند. بديهی است که به ازای هر نقش، رفتار متفاوتی داريم و کسانی در ارتباطات موفق هستند که بتوانند از عهده نقشهای متفاوت برآيند و برای هر نقش رفتار ويژه آن را تعريف کنند.
سطح فرهنگی:
 خودپنداره فرد در سطح فرهنگی پاسخی است که به سوال چرا زنده اي؟ يا هدف از زندگی چيست؟ می دهد.
برای ترسيم خودپنداره ای دقيق، بهتر است که به جای استفاده از صفتهای مثبت و منفی، از عبارات توصيفی و رفتاری استفاده کنيم. به عنوان مثال، به جای آنکه بگوييم قد من کوتاه است بگوييم قد من 160 سانتيمتر است. يا در سطح روانی، به جای اينکه بگوييم من پرخاشگرم از عبارت من وسايل خانه را می شکنم استفاده کنيم.

پرسشنامه حمایت اجتماعی (مقیاس دوستان)

هدف: سنجش ارضا حمایت اجتماعی از ناحیه دوستان
تعداد سوال: 20
شیوه نمره گذاری و تفسیر: دارد
روایی و پایایی: دارد
منبع: ثنایی ، باقر و همکاران . مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج . انتشارات بعثت .1387

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه حمایت اجتماعی (مقیاس دوستان)

تعاریف حمایت اجتماعی

بیشتر تعاریف اولیه از حمایت اجتماعی ریشه در درک افراد ازمحبوبیت و مورد توجه و احترام بودنشان دارد.موس [1] (1973 به نقل از آلبرچت و همکاران) ” حمایت را به عنوان احساس فرد از تعلق داشتن، محبوبیت یا مورد قبول واقع شدن، مورد نیاز بودن به خاطر خودش و برای آنچه که می توان انجام دهد ” تعریف کرده است. تعریف دیگر از حمایت اجتماعی بر میزان ادراک افراد از محبت و حمایت خانواده و دوستان و اطرافیان وی در مقابل فشارهای روانی و حوادث تأکید می کند. در متداول ترین تعریف از حمایت اجتماعی بر در دسترس بودن و کیفیت ارتباط با افرادی که در مواقع نیاز منابع حمایتی را فراهم می کنند، تأکید دارد. منابع حمایتی موجب می شود که فرد احساس مراقبت، مورد علاقه بودن، عزت نفس و ارزشمند بودن کند که بخشی از شبکه وسیع ارتباطی است(علی پور، 1373). ساراسون و ساراسون ( 1989 ) دو تن از پژوهشگران نامدار معاصر، حمایت اجتماعی را چنین تعریف­ کرده اند، ” این احساس که دیگران آدم را دوست دارند و برایش ارزش قائلند و آماده اند تا در صورت لزوم به او کمک کنند و پشتوانه عاطفی او باشند ” ( ابراهیمی قوام ، 1371). حمایت اجتماعی توسط کوب [2] ( 1976) اینگونه تعریف شده است که آن را به عنوان اطلاعاتی می داند که افراد را به باور کردن این مطلب که آنها مورد علاقه­ی اطرافیان بوده و دوست داشتنی، قابل احترام و ارزشمند هستند و از طرفی آنها در یک شبکه ارتباطی سهیم هستند، رهبری می کند. به اعتقاد کوب، حمایت اجتماعی به انتقال های فرد در زندگی یاری می رساند و فرد را از شرایط بیماری زا و موقعیت های مربوط به سلامتی حفظ می کند. حمایت اجتماعی همچنین به عنوان منابعی که از حیث نوع و کارکرد متفاوتند و در دوره های مختلف زندگی فرد توسط سایر افراد تأمین می شوند تعریف می گردد(کهن، سیم[3]، 1985).

تعریف دیگر شامل مساعدت های عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی است که توسط دیگران تأمین می گردد(جرالد، لاندری، میر [4] ، 2006).همچنین حمایت اجتماعی به احساس تعلق داشتن، پذیرفته شدن و مورد عشق و محبت، مساعدت و توجه اعضاء و خانواده و دوستان و سایرین تعریف شده است( ابراهیمی قوام ، 1371).

ریف، سینگر[5](2000) حمایت اجتماعی را به عنوان مجموعه گسترده ای از عوامل حمایتی که به روابط اجتماعی و آمیزش با دیگران منجر می شود تعریف می کنند. لیندزی [6] ( 1988) حمایت اجتماعی را اینگونه تعریف کرده است، حمایت اجتماعی، قابلیت و کیفیت ارتباط با دیگران است که منابعی را در مواقع مورد نیاز فراهم می کنند. حمایت دیگران، تأمین کننده خدمات و اطلاعات عینی است که احساسی از مراقبت شدن، مورد حمایت واقع شدن، احترام داشتن، ارزشمند بودن را برای فرد تأمین می سازد، فرد احساس می کند که دربخش قابل توجهی از مراودات اجتماعی قرار داشته و در یک تعهد دو جانبه شریک است.

دوک [7] (1985) و گاتلیب [8] (1983) دو گونه­ی متمایز از حمایت اجتماعی را معرفی کرده اند: حمایت اجتماعی متمرکز بر هیجان و حمایت اجتماعی ابزاری. در حمایت اجتماعی هیجانی، نوعی همدردی و هم حسی اظهار شده و نوعی احساس اشتراک در رنجهای به وجود آمده القاء می شود. در حمایت اجتماعی ابزاری، خدماتی نظیر تلاش برای حل مشکل فرد، صورت می گیرد (هاشمی نصره آباد،1373).حمایت اجتماعی به احساس تعلق داشتن، پذیرفته شدن و مورد عشق و محبت قرار گرفتن اطلاق می شود. حمایت اجتماعی برای هرد فرد یک ارتباط امن به وجود می آورد که احساس محبت و نزدیکی از ویژگی های اصلی این روابط است(موس،1982).

روان شناسانی که جهت گیری شناختی دارند تأکید می کنند که ادراک های حمایتی به این دلیل مهم هستند که مردم بیشتر از اینکه چگونه دنیایشان را تفسیر می کنند متأثر می شوند، نه ضرورتاً از آنچه که واقعاً هست. در نتیجه یک عمل مهرورزانه ممکن است دشمنانه تعبیر شده و یک عمل خائنانه ممکن است سودمند تعبیر شود. زمانی که ادراک ها آشکارا تا این حد از واقعیت فاصله می گیرند، اهمیت وافری می یابند( احمدی،1380).

تویت [9] ( 1986 ؛ به نقل از کانفروگلاشتاین ،1991) معتقد است،حمایت اجتماعی می تواند به بهترین صورت به عنوان شرکت فعال اشخاص به اهمیت در کوشش هایی که شخص برای غلبه بر فشار روانی انجام می دهد، فهمیده شود. به نظر کاپلان [10](1979؛ به نقل از دیماتو، 1991) حمایت اجتماعی عبارت است از هرگونه درون دادی [11] از اشخاص دیگر که هدف دریافت کننده حمایت را پیش می برد. از نظر شوماکروبرونل [12](1984) حمایت اجتماعی عبارت است از تبادل منابع کمکی حداقل بین دو نفر که با قصد انجام شود و شامل یک دهنده و یک گیرنده حمایت است که این امر بهزیستی گیرنده را افزایش می دهد.

به گفته مازلو( 1954) حمایت اجتماعی یک کمک دو جانبه است که موجب تصور مثبت از خود، پذیرش خود، احساس عشق و ارزشمندی می گردد و تمام این ها به فرد فرصت شکوفایی و رشد می دهد . کهن و آنتونیسمی(1980) بیان می کنند که حمایت اجتماعی ترکیبی از سه عنصر عاطفه، تصدیق و یاری است، عاطفه شامل ابزار عشق و محبت، تصدیق، آگاهی از رفتار و بازخوردهای مناسب و یاری شامل مساعدت مستقیم(مانند پول قرض دادن و یاری در انجام کارها است)( شعبانی،1388).

بررا [13] ( 1986) و کمینز [14]( 1988) در بررسی حمایت اجتماعی دو مفهوم از حمایت اجتماعی را معلوم کرده اند که عبارت است از: 1) دریافت حمایت 2) ادراک حمایت، منظور از دریافت حمایت میزان برخورداری فرد از حمایت های هیجانی آشکار همچون کمک و مساعدت عینی از سوی خانواده و دوستان است که می توان آن را با اندازه گیری تعداد حامیان و میزان دسترسی و برخورداری فرد از انواع حمایت اجتماعی تعیین کرد. منظور از حمایت ادراک شده، ادراک فابلیت دسترسی و کفایت انواع مختلف حمایت است، اغلب حمایت ادراک شده را معلول رضایتمندی و داشتن حمایت احتماعی توأم با عواطف مثبت می دانند. بر اساس یافته ای تجربی مبتنی بر تئوری دو عاملی، حمایت اجتماعی تنها در رفع نیاز به تحول از طریق ایجاد عواطف مثبت مؤثر است. به نظر بوردبولار [15]( 1969)، اجتماعی بودن مستقیماً همراه با عواطف مثبت است و عواطف منفی نیز با نشانه شناسی مرضی همراه است. پژوهش ها نشان می دهد که هردو نوع حمایت اجتماعی دریافت شده و ادراک شده هم در زنان متأهل آنیشنسل [16] ( 1986) و هم زنان مطلقه ویلکوس [17] (1986) با افسردگی رابطه معکوس دارد.

تاردی [18] (1985) پنج جهت گیری کلیدی را که به روشن شدن تفاوت های موجود در تعاریف حمایت اجتماعی کمک می کند را دسته بندی کرده است:

1-مشخص کردن جهت حمایت اجتماعی، چرا که حمایت هم ارائه می شود و هم دریافت می شود.
2- مشخص شدن موقعیت حمایت به این خاطر مشخص می شود که آیا بکارگیری و استفاده از آن مفید و سودمند است.
3 – تمایز بین توصیف حمایت اجتماعی دربرابر ارزیابی ازمیزان رضایت تأمین شده به وسیله حمایت، چرا که حمایت می تواند ارائه شود ولی درک نشود.
4- آگاهی از محتوای حمایت اجتماعی به ویژه از این مسئله که حمایت پیشکشی شده ( بدون توقع یا همراه با انتظار) تأمین شده است.
5- بررسی اینکه حمایت موجود از کدام شبکه تأمین شده و تمایز اینکه کدام شبکه اجتماعی حمایت را تأمین می کند.
حمایت اجتماعی به نظر تبادل منابع بین حداقل دو فرد است که یکی از آنها دریافت کننده آن می باشد و به منظور افزایش خیر و سعادت فرد دریافت کننده انجام می پذیرد( برانول و شوماکر،1981).

طبق مطالعه چی و چائو [19] (2001) حمایت اجتماعی مفهومی است مرکب که دارای شش بعد است: اندازه شبکه اجتماعی، ساخت، فراوانی برخوردهای اجتماعی، رضایت از حمایت، انواع حمایت و کمک دیگران.چندین محقق اظهار کرده اند که مفهوم حمایت اجتماعی بدون در نظرگرفتن«مجاورت و تقرب»دارای تعریفی ناقص است(چائو ، 2001؛ گلاسر و همکاران، 2006).حمایت اجتماعی ازلحاظ نظری، در 4 مقوله مفهوم سازی می شود: عاطفی[20]، ابزاری[21] ،ارزیابانه [22]و اطلاعاتی[23] .هال(2010) حمایت عاطفی را انتقال احساسات، دوست داشتن و نگران بودن برای دیگری می داند. می توان اینگونه بیان کرد که حمایت عاطفی به این احساس فرد اشاره دارد که او کسی را در زندگی دارد که از سلامتی اش مراقبت کند.

حمایت ابزاری به تدارک محسوس منابعی توسط یک نفر برای دیگری اشاره دارد. برای مثال کسی که خود را برخوردار از حمایت ابزاری بداند احتمالاً افرادی را در زندگی دارد که تمایل دارند به او کمک کنند و در صورتی که ماشین فرد خراب شود، وسیله نقلیه خود را در اختیار او قرار می دهند. حمایت ارزیابانه به انتقال اطلاعات مربوط به فرایند ارزیابی دیگری و حمایت اطلاعاتی، به تأمین اطلاعاتی که می تواند در یک موقعیت یا مشکل شخص به فرد دریافت کننده کمک کند. برای مثال حمایت ارزیابانه درزمانی که یک شخص با همسر خود مشکلات زناشویی دارد و درعین حال دوستی در دسترس اوست که در زمینه های مشکل او فعالیت می کند تأمین شود.

پرسشنامه تحریک پذیری

هدف: سنجش خلق و خوها (جامعه پذیری، سطح فعالیت، و هیجان پذیری)
تعداد سوال: 15
شیوه نمره گذاری و تفسیر: دارد
ماخذ : کارور، چارلز اس و شی یر، مایکل اف . نظریه های شخصیت . ترجمه احمد رضوانی . معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی . 1375 . صص 252-253

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه تحریک پذیری

گاهی تحریک‌پذیری بخشی عادی از زندگی انسان است. مثلاً نوجوانان دوره‌های تحریک‌پذیری دارند. گاهی یک دقیقه بدخلق و ده دقیقه بعد خوش اخلاق می‌شوند. پدران و مادران نباید این تحریک‌پذیری را به دل بگیرند؛ نوجوانان مثل باران بهاری هستند و دقیقه به دقیقه تغییر رفتار می‌دهند.
 
تحریک‌پذیری تقریباً با هر بیمارئی همراه است. اغلب افرادی که بیمار می‌شوند بدون اینکه دلیل آن را بدانند تحریک‌پذیری می‌شوند. تحریک‌پذیری ممکن است نشانهٔ آنفلوانزا، سرماخوردگی، نشانگان پیش قاعدگی، خستگی، افسردگی، اضطراب، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، تنش روانی، بیماری قند، شیزوفرنی، بیماری آلزایمر، بیماری تیروئید و سکته یا تومور مغزی باشد. گاهی نیز عارضهٔ جانبی برخی داروهاست.
 
ـ درمان تحریک‌پذیری:
چون چیزهای زیادی باعث تحریک‌پذیری می‌شوند، حملات مکرر یا پایدار آن را باید به پزشک اطلاع داد. اگر از دندهٔ چپ پاشده‌اید یا روی فشفشه نشسته‌اید، نکات زیر را رعایت کنید.
 
علت را بیابید. اگر دیدید بیش از همیشه تحریک‌پذیر شده‌اید، کمی فکر کنید، شاید بتوانید علت آن را پیدا کنید. یافتن علت تحریک‌پذیری باعث می‌شود که بفهمید این حالت گذرا است و فقط باید کمی صبور باشید و مدتی در برابر اطرافیانتان بیشتر کوتاه بیائید. این کار شمار را از کارهائی که بعداً باعث پشیمانی می‌شود دور می‌کند. مثلاً دانستن این که تحریک‌پذیری پیش قاعدگی فقط دور روز طول می‌کشد شما را بردبارتر می‌کند.
 
خودخوری نکنید. به جای پنهان‌کردن احساساتتان، به اطرافیانتان بگوئید که بدخلق شده‌اید. افرادی که احساسشان را به دیگران نمی‌گویند بیشتر دچار ناراحتی می‌شوند. اگر به دیگران نگوئید، آنها از رفتار عجیب شما متعجب خواهند شد. اگر به‌دلیلی تحریک‌پذیر شده‌اید، به همکارانتان بگوئید: ‘من امروز حالم خوش نیست. اگر رفتار بدی از من دیدید، لطفاً مرا ببخشید.’ این جملات وضع شما را برای آنها تشریح کرده و خود شما را هم آرام‌تر می‌کند.
 
خود را سرگرم کنید. خود را مشغول چیزی غیر از آنچه شما را تحریک‌پذیر کرده است بکنید. کمی قدم بزنید؛ نامه‌ای بنویسید؛ باغچه را آب دهید. ظرف یک ربع تا یک ساعت، بسته به عامل تحریک کننده، احساس می‌کنید حالتان بهتر شده و واکنش‌های شدید نشان نمی‌دهید.
 
خود را بررسی کنید. پیش از این که سراغ کسی بروید، مطمئن شوید رفتارتان تحت کنترل است. آیا به کلمانی مثل ‘همیشه’ ، ‘باید’ ، یا ‘هرگز’ فکر می‌کنید؟ آیا به گفته‌های خودتان بیشتر فکر می‌کنید تا به حل مشکل؟ آیا به تلافی و انتقام فکر می‌کنید؟ آیا هنوز نمی‌توانید بنشینید؟ آیا بلند حرف می‌زنید یا مشتتان را روی زمین می‌کوبید؟ آیا ماهیچه‌های پشت و گردنتان منقبض شده است؟ اگر یکی از موارد بالا را در خود حس می‌کنید، هنوز آمادهٔ مذاکره نیستید. اگر در این حالت با کسی روبه‌رو شوید، به‌جای حل مشکل آن را پیچیده‌تر می‌کنید.
 
مثبت فکر کنید. اگر فکر می‌کنید که همه چیز را با دید منفی می‌نگرید، مثلاً ‘روز مزخرفی است’ ، سعی کنید این طرز فکر خود را مثبت کنید. چشمانتان را ببندید و به این فکر کنید این روز با آرامش و موفقیت تمام می‌شود. استفاده از جملات مثبت مثل ‘امروز چه چیز یاد می‌گیرم’ یا ‘امروز چه پیش می‌آید’ و تکرار کلماتی مثل ‘پیش رفتن’ و ‘موفقیت’ در ذهن خود را کاهش تحریک‌پذیری شما کمک می‌کند.

پرسشنامه شدت هیجان

هدف: اندازه گیری شدت هیجان افراد
تعداد سوال: 9
شیوه تفسیر و نمره گذاری: دارد
ماخذ : کارور، چارلز اس و شی یر، مایکل اف . نظریه های شخصیت . ترجمه احمد رضوانی . معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی . 1375 . ص 264

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه شدت هیجان

هیجان یعنی واکنش کلی ،شدید و کوتاه ارگانیسم به یک موقعیت غیره منتظره ،همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند. هیجان ترجمه ی انگلیسی Emotion است. از نظر ریشه ی لغت ، Emotion یعنی عاملی که ارگانیسم را به حرکت در می آورد. مثلا، خشم عاملی است که فرد را از خود بی خود می کند: شادی ،غم، ترس و نگرانی نیز می توانند نمونه های خوبی از هیجان باشند.

درست است که خشم ،ترس،اندوه، تنفر، شگفتی، حسادت، غبطه و شرمندگی ، همه جزء هیجانها به حساب می آیند ، تعریف کردن همه ی این حالتها کار بسیار دشواری است. این حالتها بخشهای مهم زندگی عاطفی را تشکیل می دهند، زیرا در موقعیتهای ذهنی مهم تجلی می کنند. ویژگی حالتهای هیجانی این است که اختلالهای روانی و فیزیولوژیک به همراه می آورند. بخش ظاهری این اختلالها جلوه ی هیجان نامیده می شود.

ماهیت هیجان

در روان شناسی ، هیجانها جایگاه بسیار حساس و بنیادی دارند، زیرا رابطه ی آنها با نیازها و انگیزشها بسیار نزدیک است و می توانند ریشه ی بسیاری از اختلالهای روانی یا روان –تنی را تشکیل دهند. هیجانها حتی می توانند سلامت انسان را تضمین کنند. مثلا ، ترس موجب می شود که انسان خود را از خطر محفوظ بدارد و خشم موجب می شود که به دشمن حمله کند.

به رغم تلاشهای بسیار گسترده ای که فلاسفه ،فیزیولوژیستها و روان شناسان برای تبیین هیجانها به عمل آورده اند ، ماهیت و شیوه ی عمل آنها هنوز به طور روشن بیان نشده، به حالت فرضیه باقی مانده است. این محققان مخصوصا جلوه های فیزیولوژیک هیجانها (تغییرات ضربانهای قلب و تنفس ،سست شدن اسفنگترها ،خشک شدن دهان ،عرق کردن ،….)، اثر آنها روی عملکردهای ذهن (افزایش تلقین پذیری ، کاهش کنترل ارادی) و رفتارهای ناشی از هیجانها(گریه ها ،خنده ها، فرار کردنها،پنهان شدنها …) را مطالعه کرده اند. این مطالعات نشان داده است که در ظهور و تکوین جلوه های هیجان ، فرهنگ سهم بسزایی دارد. مثلا، در چین ، وقتی انسانها خشمگین می شوند چشمهای خود را گرد می کنند . با این همه ، شرایط تولید هیجان و پایه های روانی –فیزیولوژیک آن هنوز بخوبی شناخته نشده است.

هیجان ،نه تنها به ماهیت عامل هیجان زا بلکه به خود فرد، حالت فعلی جسمی و ذهنی ،شخصیت ،تاریخچه زندگی شخصی و تجربه های قبلی او نیز وابسته است . درست است که در برخی شرایط استثنایی ،هیجانهای گروهی به وجود می آید و برای اکثریت مردم معنای یکسانی پیدا می کند(مانند ترس ناگهانی از زمین لرزه یا بمباران شهر از طرف دشمن)، اصولا هیجان یک احساس فردی است.یعنی ، ممکن است یک موقعیت معین فردی را کاملا خشمگین کند یا بترساند اما در مورد دیگری هیچ واکنشی به وجود نیاورد. برای تایید این گفته ، می توان روزهای موشک اندازی رژیم عراق به شهرهای ایران یا بمباران شهرها را به یاد آورد.کسانی که آن روزها را به چشم دیده اند ، هیجانهای کاملا متفاوت افراد را نیز مشاهده کرده اند .بودند کسانی که چند لحظه ای واقعا لال می شدند ، سردرد می گرفتند، داد و فریاد می کردند ، می لرزیدند یا در جایی پنهان می شدند و…. در مقابل ، کسان دیگری نیز بودند که مقابله ضد هواییهای ایران با هواپیماهای عراقی را به آتش بازی تشبیه می کردند و گاهی حتی از رختخواب خود نیز بلند نمی شدند !

به طور کلی ، هیجان زمانی به وجود می آید که فرد غافلگیر شود یا موقعیت از تحمل او فراتر رود. هیجان در واقع بیانگر عدم سازگاری فرد با موقعیت و تلاش ارگانیسم برای برقراری تعادلی است که به طور موقت از بین رفته است. بنابراین ، می توان گفت که هدف هیجان برقراری تعادل و حفظ موجودیت ارگانیسم است.

واکنشهای فیزیولوژیک هیجان

می توان گفت که هیجان یک مجموعه ی روانی –فیزیولوژیک است و نشانه های عضوی آن تنوع زیادی دارد. بنابراین ، اگر تصور کنیم که هر هیجان واکنشهای فیزیولوژیک خاص خود را دارد کاملا ساده اندیشی خواهد بود.

وقتی هیجان شدید و زودگذر است ، واکنشهای فیزیولوژیک آن یکنواخت تر از موقعی است که هیجان ملایم و طولانی است. کند یا تند شدن جریان خون و تنفس و انقباضهای رگهای سطحی (رگهای ریز) از جمله واکنشهایی است که در هیجانهای غم ،شادی ، خشم و ترس شدید دیده می شود.

وقتی هیجان ملایم و طولانی است ،مثلا هیجان حسادت ،واکنشهای فیزیولوژیک آن متفاوت از واکنشهای یک هیجان شدید است. در هر صورت ، رابطه بین نوع هیجان و واکنشهای جسمی آن یک رابطه ی ساده و بدون ابهام نیست . در واکنشهای فیزیولوژیک هیجان ،نوعی برانگیختگی و فرو ریختگی دیده می شود که در عین حال ترکیبهای متفاوت دارند.

مثلا هیجان غم می تواند به شکل افسردگی جلوه کند. بدین ترتیب که حالات زیر در فرد دیده شود: کوفتگی ،سستی ،خمیدگی قد افتادن شانه ها و دستها، انجماد چهره ، بی حرکتی بدن ،بی حالتی نگاه ،کند شدن گردش خون و تنفس ، بی حس شدن عضلات و فعال نبودن ذهن . همچنین هیجان غم می تواند شکل فعال به خود بگیرد ، که در آن صورت تحرک جسمی و روانی ،فریادها، گریه ها ،ناله ها و فعالیتهای بیش از حد دستگاههای تنفس و گردش خون مشاهده خواهد شد. بنابراین ،فیزیولوژی غم فعال ، از برخی جهات ،به فیزیولوژی شادی فعال شباهت خواهد داشت. برعکس ،فیزیولوژی غم غیرفعال ،از برخی جهات ،یادآور فیزیولوژی شادی آرام خواهد بود.

ابزارهای مطالعه ی هیجان

مطالعه ی واکنشهای فیزیولوژیک هیجان ، با ابزارهای ویژه و با آزمایش انسانها و حیوانات انجام می گیرد.جریان خون با قلب نگار و نبض نگار ،که ضربان قلب یا رگها را ثبت می کنند، مطالعه می شود. حجم نگار ، تغییرات حجم اعضا (تغییرات کند حاصل از انقباض ماهیچه های رگها و تغییرات همزمان ضربان قلب یا نبض) را ثبت می کند. فشار خون سنج ، فشار موج خون را اندازه می گیرد. دم نگار ، تغییرات حجم قفسه سینه و شکم را ، که در اثر تنفس حاصل شود،ثبت می کند. لوله هایی که به معده ، اثنی عشر و روده فرستاده می شوند، انقباضهای آنها را ثبت می کنند. با گالوانومتر ، دگرگونیهای الکتریکی پوست (بازتاب گالوانیک ) اندازه گیری می شود. نمونه برداری از خون و ادرار ایجاب می کند که از روشهای تجزیه ی شیمیایی معمولی استفاده شود.

آزمایشهایی که هم در مورد انسانهای طبیعی (مقایسه ی حالت عادی با حالت هیجانی ) و هم در مورد افراد بیمار انجام گرفته ، اجازه داده است که این مطالعات با گستردگی بیشتری دنبال شود. همچنین این آزمایشها اجازه داده است که مدت حالات هیجانی در بیماریهای مختلف (افسردگی ف برانگیختگی بیش از اندازه)مورد بررسی قرار گیرد. در مورد حیوانات ، آزمایشهای مربوط به هیجان را با قطع اعضا و قسمتهایی از دستگاه عصبی ،که به نظر می رسد در تولید هیجان نقش داشته باشند ، انجام داده اند . با این ازمایشها توانسته اند مراکز مربوط به هیجانها را کشف کنند و به اهمیت آنها پی ببرند.

انواع واکنشهای هیجانی

الف. واکنشهای درونی

واکنشهای درونی ، همه ی دستگاههای بدن را در بر می گیرد: گردش خون، تنفس ، هاضمه و غدد.البته واکنشهای غیرارادی دستگاه عضله ای را نیز می توان جزء واکنشهای درونی به حساب آورد. به عنوان مثال، واکنش هایی را شرح می دهیم که ممکن است در هیجان ترس وجود داشته باشند و برخی از آنها در سایر هیجان ها نیز دیده می شود.

گردش خون. تند یا کند شدن حرکات قلب، تقویت یا تضعیف ضربان، انقباض رگ های مرکزی(انقباض رگهای شکمی همراه با افزایش فشار در کل دستگاه گردش خون) یا رگ های سطحی(پریدگی رنگ پوست).

تنفس. تغیرات مختلف درآهنگ و عمق تنفس، انقباض یا انبساط ششها، تلاش برای خارج کردن هوا از شش ها.

دستگاه هاضمه. توقف انقباض های حرکات دودی مری، معده و روده، عدم ترشح غدد بزاقی(خشکی دهان)، ورم معده(از بین رفتن اشتها) فلج شدن اسفنگترها(عدم کنترل مدفوع و ادرار).

ترشح غدد. توقف ترشح برخی غدد، مثل غدد بزاقی و غدد شیری؛ در عوض افزایش ترشح برخی دیگر، مانند غدد اشکی، صفرا، ادرار و عرق(عرق سرد). عرق سبک موجب دگرگونی مقاومت الکتریکی پوست می شود و این دگرگونی می تواند برای موجهای هیجانی سبک، شاخص باشد(بازتاب گالوانیک). ترشح غدد فوق کلیوی(آدرنالین) به مقدار کم در خون، می تواند تعداد زیادی از کنش های درونی را بر انگیزد: ازدیاد قابل ملاحظه ی تعداد گلبول های قرمز خون(اثر روی طحال) و گلبول های سفید؛ افزایش قند آزاد شده از کبد که گاهی به قدری زیاد می شود که در ادرار دیده می شود(در بازیکنان فوتبال، پیش از بازی و در دانشجویان، پیش از امتحان)؛ افزایش قابلیت انعقاد خون. ترسهای شدید و طولانی می توانند اختلال ها و دگرگونیها عمیقی به وجود آورند، مثل پیری زود رس، بی رنگ یا کمرنگ شدن مو ها و …

واکنش های غیرارادی در دستگاه عضله. همان طور که قبلا نیز اشاره شد، باید واکنش های عضله ای کلی را نیز به واکنش های عضلات داخلی واقعی اضافه کرد: لرزش، رعشه، راست شدن موها، افزایش یا کاهش قابلیت ارتجاعی عضلات، که روی فعالیت(سست شدن زانو ها) و خطوط چهره اثر می گذارد.

ب. واکنشهای نگرشی و حرکتی

هیجانها، علاوه بر واکنش های درونی، واکنشهای نگرشی و حرکتی آشکاری نیز دارندکه جلوه ی آنها را تشکیل می دهند. جلوه ی هیجان ها بخوبی شناخته شده است، زیرا با همین جلوه است که هیجان دیگران را تمیز می دهیم و کمتر برای تبیین آن تاکید می کنیم.

برای روشن شدن مطلب، به تبیین هیجان ترس می پردازیم. یک قسمت از واکنش حرکتی ترس، از دگرگونی و کشیدگی عضلات ریز حاصل می شود که کم و بیش در مکان های خاصی از بدن به وجود می آیند( پریدگی رنگ صورت، گود رفتن گونه ها، افتادن فک پایین، بزرگ شدن چشم ها، انبساط مردمک چشم؛ در مورد سگ یا گربه، پایین افتادن دم و راست شدن مو پشم های پشت). همچنین واکنش های حرکتی هیجان می توانند از انقباضهای تشنجی ماهیچه ها ناشی شوند(لرزش دستها و صدا، که موجب دگرگونی طنین آن می شود).هیجان ترس مخصوصا از طریق نگرش های فرد نسبت به موضوع ترس مشخص میشود: تمایل به اجتناب از ترس، تمایل به دور شدن از حوزه ی عمل آن یا حتی از حضور آن، تمایل به فرار به نقطه دور دست، مخفی شدن در پشت مانع، کز کردن، تمایل به بی حرکت ماندن در جای خود، واکنش های منفی در مقابل هر نوع تماس یا تهدید به تماس، واکنش های منفی در مقابل هر تلاشی که بخواهد اعضای بدن را به حرکت در آورد؛ تشنج به صورت خمیدگی، دست و پا زدن، فریاد کشیدنو در برخی موارد، اقدام به اعمال دفاعی فعال: غرغر کردن، گاز گرفتن و چنگ زدن.

در کل این تبیین، که در باره ی هیجان ترس گفته شد، بیشتر واکنشهای غیر ارادی، یعنی بازتابها، تسلط دارند. علاوه بر واکنش های نگرشی و حرکتی غیرارادی، نگرشها و حرکاتی نیز وجود دارد که بیشتر ارادی است، به محیط و به تعلیم و تربیت وابسته است. این نگرش ها و این حرکات ارادی مخصوصا در هیجانهایی دیده می شود که تجلی آنها نقش اساسی در روابط اجتماعی دارد. در این حالت، جلوه ی ذاتی هیجان با جلوه ی اکتسابی و اجتماعی آن همراه می شود.

جلوه ی اکتسابی هیجان ابتدا به صورت تقلید و تغییر شکل از جلوه ی بازتابی اولیه ظاهر می شود. مثلا، لبخند زدن، جلوه ی بازتابی هیجان شادی است که می توان آن را با تحریک الکتریکی عصب صورت ایجاد کرد. لبخند زدن در اولین ماه زندگی کودک و در حالی که او از نظر جسمی در سلامت کامل است دیده می شود. لبخند زدن، در اثر تعلیم و تربیت، تغییر شکل می یابد و کاملا متفاوت از آنچه از نظر جسمی می توانست باشد جلوه می کند(لبخند محبت آمیز، موذیانه، تحقیر آمیز، ملیح، نیشدار و …) شکل و کاربرد لبخند، طبق سنتی که در محیط و به کمک تعلیم و تربیت در اختیار ما قرار می گیرد، تثبیت می شود. هر چند لبخند می تواند غیر هیجانی و مصنوعی نیز باشد(لبخند از روی سیاست)، واکنش های حرکتی هیجانی اصولا می تواند کدگذاری شود و بیانگر احساسات واقعی ما تحت نفوذ آداب و سنن باشد. اخم کردن، سر را با دو دست گرفتن(یعنی نا امید و سرگردان شدن) و خاراندن سر( یعنی تردید و حیرت)، نمونه هایی از واکنش های حرکتی است که به طور طبیعی در اختیار ما قرار دارد. دلیل قانع کننده برای طبیعی بودن این حرکات مشاهده ی آنها در میمونهای انسان نما و به صورت پیشرس، در کودکان است که اغلب به صورت حرکات اکتسابی در آمده با احساسات واقعی در هم آمیخته است.

اشکها، به راحتی نشان می دهند که تبدیل یک بازتاب واقعی به یک عمل ارادی امکان پذیر است. مثلا هستند کسانی که به صورت ارادی و حرفه ای اشک می ریزند. وقتی تغییر پدیده های مربوط به جلوه ی هیجان را در اجتماعات مختلف و حتی در دوجنس مختلف مقایسه می کنیم، نقش تقلید آشکار می شود. همچنین بی حرکتی نسبی خطوط چهره ی نابینایان، که قادر به تقلید جلوه ی صورت نیستند، به راحتی نشان می دهد که تقلید می تواند در تکوین جلوه ی هیجان نقش مهمی داشته باشد.

ما تنها بازتابهای ذاتی(لبخند زدن و اشک ریختن) را تقلید نمی کنیم، بکله اعمال ارادی معنی دار را، که به صورت سمبلیک یا نمادین در می آید، تقلید می کنیم. بدین صورت که نگاه، دهان و دست، زبان خاص خود را دارند و می توانند نگرش های عاطفی، اندوه، شادی، احترام، نفرت و …  را نشان دهند. مثلا بوسیدن، مشت گره کردن، تف انداختن، نفس عمیق کشیدن، حرکت تهدید آمیز دست، پوشاندن صورت با دست، خیره شدن و پایین انداختن نگاه، هر یک معنای خاص خود را دارد(تصویر 1-9).

برای روشن تر شدن آنچه در پاراگراف بالا گفته شد، از اشعار شاعر معاصر آقای هوشنگ ابتهاج(سایه) مثال می آوریم:

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست    تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم     پاسخم ده به نگاهی که زبان من و توست

 

تمیز جلوه ی اکتسابی و اجتماعی هیجان از جلوه ی ذاتی و بازتابی آن اغلب دشوار است. جلوه ی ذاتی و بازتابی هیجان را می توان در حیواناتی که به انسان نزدیکترند پیدا کرد و بسیار جالب خواهد بود که آنها را با جلوه ای که کودکان دارند مورد مقایسه قرار داد.

 

عملکرد ذهن در هیجان

عملکرد ذهن در هیجان را نیز، مثل عملکرد فیزیولوژیک آن می توان از دو جنبه ی برانگیختگی و فروریختگی بررسی کرد: به هنگام هیجان، فعالیت ذهن افزایش می یابد. بدین ترتیب که تخیل انسان تازیانه می خورد و مثل اسب سرکش به جولان در می آید، تلاشهای کندو بی حاصل جای خود را به تلاش های مولد و الهام بخش می دهد. هیجان می تواند خلاق و طراح باشد. به هنگام هیجان، انسان سریعتر فکر می کند و اندیشه های خیلی زیاد یا خیلی تازه در اختیار دارد. همچنین انسان هیجانی نیروی زیاد برای عمل کردن دارد، مبتکر است، سریع کار می کند و از اعتماد به نفس زیادی برخوردار است.

برعکس، هیجان می تواند هم تفکر و هم قدرت عمل را فلج کند. هیجان ذهن را«خالی» می کند، به این صورت که انسان نه چیزی برای گفتن پیدا می کند و نه کاری برای انجام دادن. انسان هیجانی خوب فکر نمی کند، موقعیت ها را روشن نمی بیند و کلمات را نمی فهمد؛ گاهی در اندیشه های او، تنها کندی رکود کامل دیده می شود. انسان هیجانی، حالت انسان کودن را دارد، چنین به نظر می رسد که توانایی انجام دادن هیچ کاری را ندارد. مثلا، انسانی که به شدت ترسیده است، عملا هیچ کاری نمی تواند انجام دهد و احتمالا به همین دلیل گفته اند: «ترس، برادر مرگ است».

بنابراین، جلوه های هیجانی معانی متفاوتی خواهند داشت. برانگیختگی، در شادی و خشم، و فرو ریختگی در ترس و غم تسط دارند. اما این قانون کلی نیست. شادی های غیر فعال و بدون برانگیختگی نیز وجود دارند که نوعی بی فکری، خواب آلودگی و عدم فعالیت ذهنی را به همراه می آورند. به عنوان مثال، خلسه می تواند احساس حالت روحانی، راحتی و روشن بینی مافوق تفکر به وجود آورد، اما بعید که این حالت بتواند با فعالیت حقیقی و با کار تولیدی همراه شود و حتی موضوع این فعالیت روشن و پایدار باشد. بر عکس، غمهایی وجود دارد که با فعالیت ذهنی واقعی همراه است: مراقبه یا تعمق شدید روی یک موضوع غم انگیز، سرزنشهای آگاهانه، وسواس در مورد چیزی که می تواند باشد یا باید باشد، تلاش خسته کننده برای حل مسئله علمی و …  .

در هر صورت فعالیت ذهن به هنگام هیجان خواه به صورت بر انگیختگی خواه به صورت فروریختگی ، هرگز قابل مقایسه با فعالیت ذهن در حالت عادی نیست. به هنگام هیجان، کنترل اراده ی عمل و تفکر کاهش می یابد. به هنگام هیجان، شکلهای تکانشی تفکر و عمل تسلط پیدا می کند. یعنی افکار ناگهانی به ذهن انسان می آید و او دست به اعمال غیر مترقبه می زند. انسان هیجانی احساس می کند که برخود تسلط ندارد، خود به خود کشیده می شود، راز پا افتاده است، اختیار حرکات و افکار خود را ندارد. یه هنگام هیجان تعمق و تفکر می تواند شیدید و سریع باشد. البته ایت تفکر یک تفکر وسواسی تحمیلی است که قابل هدایت نیست و دقتی است که نمی توان آن را قطع یا روی چیز دیگری جلب کرد. با این همه، این فعالیت اغلب در سطح پایین قرار دارد و می توان گفت که نشخواری بی حاصل، سماجت یک انگیزه ذهنی معیین، تکرار یکنواخت جمله های یکسان و نداهای یکسان است. این فعالیت، در واقعدور باطلی از تخیلات، فرار از اندیشه ها، عدم توانایی برای منطقی و سیستماتیک فکر کردن و فرو ریختگی کنشهای عالی بحث و انتقاد است.

هیجان انسان را زود باور و تلقین پذیر می کند. وقتی انسان می خواهد یک مساله علمی را حل کند، اغلب با ساده کردن آن به کمک راه حل های ناگهانی، غیر اختیاری، ناهنجار و جسورانه اقدام می کند، فردی که گرفتار خشم یا ترس است، کمبود انرژی ندارد، بلکه ترمز های اخلاقی افکار و همچنین ترمزهای تعلیم و تربیت او از کار افتاده است. این انرژی از منبعی به دست می آید که از نظر روانشناختی در سطح پایین قرار دارد. هیجان های شدید، آموخته های جدید و ناپایدار تفکر و اراده را در هم میریزد و جا برای اعمال خودکار بسیار محکم، غریزی و عادی خالی می ماند. به هنگام هیجان، عادتهایی که در حال شکلگیری است بیشتر از عادتهایی که بخوبی شکل گرفته است آسیب می بیند. موسیقی دان، سخنران یا هنر پیشه ی هیجانی، تسلیم عادت های بسیار قدیمی می شود. انسان متمدن هیجانی مثل انسان بدوی عمل می کند. رفتار انسان بزرگسال هیجانی به رفتار کودک و حیوان نزدیک می شود. دانش آموز یا دانشجوی هیجانی نیز معمولا آموخته های تازه ی خود را فراموش می کند نه آموخته های قدیمی و جا افتاده را.

اساس عصبی هیجان

اکثر واکنش های درونی هیجان به دستگاه عصبی خودکار وابسته است. این دستگاه از دو سیستم عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک، که عملکردشان معمولا در جهت عکس یکدیگر است، تشکیل می شود. برانگیختگی هایی که دستگاه عصبی خودکار به وجود می آورد، معمولا اثر کند، طولانی و پراکنده دارند. این اثر با ترشح غدد(مثلا آدرنالین) تقویت میشود. بنابراین به نظر می رسد که واکنش های درونی وابسته به دستگاه عصبی خودکار، با یک مرکز بالاتر، که امروزه جای آن در تالاموس و، یعنی مغز میانی، تشخیص داده می شود، هماهنگ می شود. ظاهرا حرکات چهره و نگرش های غیر ارادی نیز به همین مرکز وابسته است؛ در حالی که حرکات ارادی و اکسابی تحت کنترل کرتک(قشر خارجی مخ) قرار دارد. از نظر پیدایش و تکوین قسمتهای مختلف دستگاه عصبی مرکزی، مغز میانی، که عضو تنظیم کننده ی واکنش های هیجانی به حساب می آید، خیلی قدیمی تر از قشر خارجی مخ(کرتکس) است. بنابراین، از نظر تکامل، می توان هیجان را یک عملکرد کهنه و سطح پایین به حساب آورد.

همان طور که در بالا نیز اشاره شد، دو عصب سمپاتیک و پاراسمپاتیک در جهت عکس یکدیگر عمل می کنند. عصب سمپاتیک ارگانیسم را برای مقابله با حالات اضطراری آماده می کند، در صورتی که عصب پاراسمپاتیک او را به سوی استراحت و آرامش سوق می دهد. علت تفاوت عملکرد آنها این است که هر یک مواد شیمیایی جداگانه ای آزاد می کند. عصب سمپاتیک ماده ای آزاد می کند که اثر آن مثل هورمون آدرنالین غدد فوق کلیوی است، یعنی موجب برانگیختگی می شود. در عوض، ماده ای که عصب پاراسمپاتیک آزاد می کند خاصیت آرام بخشی دارد. به طور کلی نقش عصب سمپاتیک در به وجود آمدن هیجان ها را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:

ضربان قلب شدت می یابد تا خون بیشتری به ماهیچه ها برسد و آنها را برای مقابله با خطر آماده سازد. رگهای سطحی بدن منقبض میشود تا فشار خون بالا رود و فشار سرخ رگی برای احتیاجهای ضروری حفظ شود. عرق سرد به عنوان مقدمه ی فعالیت شدید ماهیچه ای ظاهر می شود. بدن به لرزش در می آید و موهای بدن برای نگهداری حرارت بدن و حفظ ارگانیسم از سرما که در اثر انقباض رگهای خونی سطحی حاصل می شود راست می ایستد. تنفس عمیق تر و تندتر می شود تا اکسیژن کافی در اختیار ارگانیسم قرار گیرد. مردمک چشم باز می شود تا ادراک خطر بهتر صورت بگیرد. مواد قندی ذخیره شده در جگر آزاد میشود تا نیروی لازم برای دفاع بدن یا فرار از خطر را آماده کند. انعقاد پذیری خون بیشتر می شود تا در صورت تولید زخم خون زیادی از بین نرود. فعالیت شاخه ی پاراسمپاتیک متوقف میشود. هضم غذا صورت نمی گیرد چون خون بدن بیشتر به ماهیچه های مخطط می رود. دهان خشک می شود زیرا ترشح غدد بزاقی کاهش می یابد. ماهیچه های صاف آلت تناسلی منقبض می شود و در نتیجه احساس نیاز به دفع ادرار دست می دهد. این هیجانها از طرف عصب پاراسمپاتیک خنثی می شود. بنابراین عصب پاراسمپاتیک ارگانیسم را برای آرام کردن هیجانها سوق می دهد.

نظریه های مربوط به هیجان

تحلیل حالت آگاهی به هنگام هیجان دو نظریه به دنبال آورده است که هر یک از آنها جنبه ی خاصی را مورد توجه قرار نی دهد. یکی از این نظریه ها که به هر بارت فیلسوف آلمانی نسبت داده می شود روی واقعیت های ذهنی تکیه می کند؛ یعنی ادراک موقعیت هیجان زا را عامل اصلی تولید هیجان می داند. بدین ترتیب که ارگانیسم موقعیت را مناسب و موزون درک می کند و در نتیجه هیجان شادی به او دست می دهد یا بر عکس موقعیت را نامناسب و ناهمگون درک می کند و به دنبال آن غمگین یا خشمگین می شود.

بدیهی است که آگاهی از موقعیت و ادراک آن در تولید هیجان نقش مهمی دارد اما خود هیجان نیست. ممکن است یک فرد موقعیت های مختلف را به صور کامل درک کند و روابط آنها نیز برایش روشن باشد اما هیچ هیجانی احساس نکند. دونفر هر دو خطر یک موقعیت را درک می کنند( مثلا هر دو می دانند که بمباران شهر با هواپیماهای دشمن خطرناک است) اما یکی میترسد و دیگری خونسردی خود را حفظ می کند. نظریه ادراک موقعیت هیجان زا که به نظریه عقل گرا نیز مشهور است، این تفاوت را تبیین نمی کند.

در مخالفت با نظریه بالا می توان هیجانها ی بدون موضوع را نیز عنوان کرد. گاهی انسان احساس شادی یا غم می کند کسل یا خشمگین می شود بدون آنکه علت آن را بداند. علت این حالت ها در اغلب موارد ریشه ی فیزیولژیک دارد. در اختلال های ادواری(مثل مانتیک-دپریسو) بیمار به طور ادواری زمانی شاد و زمانی غمگین است بدون آن که برای او علت شناخته شده ای وجود داشته باشد. بیماری که در حالت مانی است، به کمک هیچ حادثه یا اندیشه ی بدی اندوهگین نمی شود. بیماری هم که دوره دپرسیون را طی می کند با هیچ واقعه ی خوشحال کننده ای از غم خود رهایی نمی یابد.

نظریه دیگر بر عکس  روی پدیده های فیزیولوژیک هیجان تاکید دارد. ابتدا دکارت این نظریه را عنوان کرده بعد جیمز و لانگه با دقت و صراحت بیشتری آن را گسترش داده اند. این نظریه به جای آنکه هیجان را علت پدیده های عضوی بداند پدیده های عضوی را علتهای هیجان می داند. طبق این نظریه که بیشتر به نظریه جیمز- لانگه معروف است. هیجان عبارت از ادراک اختلالهای عضوی است. بر اساس این نظریه نباید گفت: « من یک سگ هار می بینم چون میترسم در نتیجه می لرزم» بلکه باید گفت: « من یک سگ هار می بینم، چون می لرزم در نتیجه می ترسم» ترسیدن، یعنی لرزش، رنگ پریدگی و فرار خود را درک کردن. هیجان وجود نخواهد داشت مگر این که ما ضربان سریع قلب، عرق سرد، فلج شدن اعضای خود و …  را درک کنیم. بنا به گفته ی ولیام جیمز، هیجان خارج از جسم وجود ندارد. در مورد این نظریه ایراد های متفاوتی عنوان شده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می شود:

الف- اگر این نظریه درست باشد یعنی آگاهی از پدیده های فیزیولژیک موجب هیجان شود در آن صورت اراده ی انسا نباید بتواند با توقف واکنش های فیزیولوژیک هیجان را از بین ببرد. بدین صورت که مثلا برای حذف هیجان خشم کافی باشد که فرد خشمگین نگرش آرام و خونسرد اتخاذ کند. حتی بر عکس اراده باید بتواند بدون علت و تنها با تقلید یک نگرش مناسب هیجان به وجود آورد. مثلا انسان تنها با گره کردن مشت بلند کردن صدا یا به ساییدن دندانهای خود و … خشمگین شود.

ایراد بالا نمی تواند قطعی باشد زیرا قدرت اراده روی واکنشهای عضوی هیجان بسیار محدود است. اراده نمی تواند روی واکنش های دورنی و همچنین روی حرکت بازتابی موثر واقع شود. اراده می تواند اثر غیر مستقیم داشته باشد، بدین ترتیب که فرد دقت خود را روی یک موقعیت هیجان زا جلب کند و هیجانی شود، درست مثل زمانی که به یک خطر یا یک بی حرمتی می افتد و به دنبال آن سفید یا سرخ می شود.

برخی از هنرپیشه ها ادعا می کنند که هیجان های نقش خود را احساس می کنند. آیا این احساس به  این علت است که آنها نگرش مربوط به آن هیجان را تقلید می کنند یا به این علت که موقعیت هیجان زا را به شدت خیالبافی می کنند؟ تلاش برای جلوگیری از برخی جلوه های هیجان(مثل اشک ها و نشانه های بیرونی خشم) می تواند به نتیجه برسد، اما این کار در اثر پدیده هایی مثل ضربان قلب، گرفتگی گلو که اغلب هیجان را طولانی می کنند، آشکار می شود.

ب – همه ی دگرگونی هایی که به هنگام هیجان مشاهده می شود به طور جداگانه یا همراه با سایر دگرگونی ها در حالتهای بدون هیجان نیز یافت می شود. مثلا وقتی میترسیم، می لرزیم و رنگ پریده می شویم. این حالتها را زمانی هم که سردمان هست نشان می دهیم. لرزش و عرق سرد به هنگام تب هم دیده می شود و هیچ ارزش هیجانی ندارد. به هنگام ترس یا خشم، قلب سریعتر می زند، درست مثل زمانی که در مسابقات دو شرکت می کرده ایم یا به مقدار زیادی قهوه نوشیده ایم. بنابراین آگاهی از دگرگونیهای فیزیولوژیک همیشه نمی تواند مولد هیجان باشد.

ج- در این مورد آزمایش هایی روی حیوانات انجام گرفته است. در این آزمایشها بخش نخاع گردنی و تعدادی از اعصاب جمجمه ای (اعصب ریوی وشکمی) مغز را از اعضای درونی جدا کرده، در نتیجه هر نوع ادراک از حالات این اعضا را از بین برده اند. بنابراین این حیوانات نمی بایستی هیجانی می شدند، زیرا نمی توانستند از دگرگونیهای عضوی خود آگاهی یابند. با وجود این، آنها باز هم به کمک ابزارهایی که برایشان باقی مانده بود(حرکات چهره)، حالتهای ترس و خشم نشان داده اند. نتیجه اینکه نظریه ی جیمز – لانگه نمی تواند هیجان را بطور کامل تبیین کند.

نظریه جیمز – لانگه، بیشتر از طرف والتر کنون مورد انتقاد قرار گرفت است. از نظر کنون، تالاموس که بخشی از هسته ی میانی مغز است، در ایجاد هیجان نقش مهمی دارد. کنون معتقد بود که پاسخ تالاموس در برابر محرکهای هیجان انگیز به این صورت است که به طور همزمان تکانشهایی به مغز و سایر قسمتهای بدن می فرستد. بنابراین احساس هیجان نتیجه ی برانگیختگی همزمان کرتکس و دستگاه عصبی سمپاتیک است. طبق این نظریه که بارد گسترش داده و در نتیجه به نظریه کنون – بارد معروف شده است، تغییرات بدنی و احساس هیجان به طور همزمان رخ می دهد. تحقیقات بعدی نشان داد که هیجان بیشتر تحت کنترل هیپوتالاموس است نه تالاموس.

نتیجه هیجان

حال می توان این سوال را مطرح کرد که نتیجه ی هیجان چیست؟ در تفسیر نتیجه ی هیجان دو نوع نگرش وجود دارد: یکی از نگرش ها هیچ نوع ویژگی سازگاری برای هیجان قایل نیست و دیگری تا اندازه ای آن را برای سازگار لازم می داند.

الف- طبق نگرش اول، هیجان همیشه به صورت یک عنصر مبهم یک اختلال غیر قابل تبیین در تفکر جلوه کرده است. روان پزشکان، که از اهمیت بیش از حد هیجان در اختلال های روانی تعجب کرده اند، در آن نشانه های مرضی، بی نظمی عضوی و ذهنی می بینند. زیست شناسان معتقدند که واکنشهای هیجانی نتیجه مکانیکی ساده به همراه دارند که از آزاد شدن نیروهای کور در دستگاه عصبی نشات میگیرد. به نظر این افراد مواردی وجود دارد که در آنها اگر انسان خونسردی خود را حفظ کند بهتر می تواند با واقعیت سازگار شود. خشم و ترس می توانند موجود زنده را فلج کنند، او را از تواناییهای خلقی است و شادی نیز اغلب به تحرک بی ثمر و نا مربوط منجر میشود.

ب – نگرش دوم، در مجموع برای هیجان ارزش سازگاری قایل است. مثلا، داروین معتقد بود که ترس می تواند حشره ای را که خود را به مردن می زند و در نتیجه به چشم نمی آید یا در نظر دشمنان خود بی ارزش جلوه می دهد، حفظ کند. همچنین سگی که موهای خود را سیخ می کند بزرگتر و ترسناکتر به نظر میرسد و کمتر مورد تهاجم قرار میگیرد. براین اساس بسیاری از واکنش های هیجانی را نمی توان مجموعه ای از حوادث نامربوط به حساب آورد بلکه باید گفت که آنها از سازماندهی قابل ملاحضه ای برخوردارند. حالتهای شدید برانگیختگی (ترس و خشم) موجب هماهنگی واکنشها میشود و این هماهنگی موجود زنده را آماده می کند تا در مقابل یک موقعیت حاد و اضطراری، با تحرک و کارآمدی بیشتر پاسخ دهد.

تند شدن جریان خون و تنفس افزایش فشار خون زیاد شدن گلبول های قرمز آزاد شدن قند جگر تغذیه ی ماهیچه ها و رفع خستگی ماهیچه ها به کمک آدرنالین آشکارا موجود زنده را برای تلاشی بزرگ آماده می کند. اعمال ارتباطی در سطح پایینی قرار می گیرد؛ اعمال اشتهاآور موقتاً قطح می شود؛ افزایش انعقاد خون مقاومت در مقابل جراحات را زیاد می کند؛ نگرشهای از پیش شکل گرفته ی فرار یا پرخاش، بدون آنکه تفکر یا تجربه ای ایجاب کند با نیروی بیشتری تحقق می یابد.

از طرف دیگر موقعیت هایی که موجب هیجان می شود، اغلب موقعیت هایی است که در آنها علاقه شدید فرد و نوع در میان است. برخی ادراکها، به ویژه ادراک حیوانات، هیجانهایی راه می اندازد که مستقل از تجربه ی قبلی است. مثلا ترس حیوانات تنها از طریق حمله دشمنان آنها ایجاد نمی شود بلکه در اثر نگرش پرخاشگرانه در اثر دیدن، فریاد زدن و بوی یک حیوان ناشناخته نیز ایجاد میشود. اسب با احساس بوی حیوانات وحشی ترس نشان می دهد. جوجه ی جوان وقتی برای اولین بار صدای پرندهی شکاری را می شنود خود را پنهان می کند. حیوان نر، به هنگام بلوغ جنسی ناگهان در مقابل نرهای دیگر حتی پیش از آنکه در آنها رقابت یا دشمنی ببیند حالت پرخاش پیدا می کند. در مورد انسان و کودک نیز نمونه هایی از ترس های غریزی، شبیه آنچه در بالا گفته شد، دیده می شود: ترس از حیوانات بزرگ و حتی کوچک مخصوصا اگر تند و تیز حرکت کنند (حشرات، خزندگان)، ترس از تاریکی ترس از ناآشنا یا ترس از دگرگونی چهره های آشنا و اشیای معمولی ترس از دگرگرگونی های ناگهانی ( نور شدید، صدای ناگهانی). نباید تصور کرد که همه ی هیجان ها بر تجربه های فردی استوار است، مخصوصا نباید تصور کرد که هر ترسی همیشه از ترس یک غم شناخته شده مشتق میشود.

هیجان و سلامت

فشار روانی حاصل از هیجان اغلب به عنوان عامل مزاحم برای سلامت انسان به حساب می آید. اشخاصی که در معرض عوامل تولید کننده هیجان و فشار روانی قرار می گیرند، به طور متوسط بیشتر از کسانی که در معرض دگرگونی های شدید قرار نمی گیرند بیمار می شوند.

با وجود این به نظر می رسد که فشار روانی برای برخی از افراد مفید باشد. یعنی برخی افراد تمایل به هیجان خواهی دارند. بنابراین می توان گفت که عامل ناراحتی های روانی خود فشار روانی نیست بلکه شیوء برخورد و شیوه ی واکنش در مقابل آن است. معمولا طرز برخورد انسان ها با حوادث زندگی است که برای آنها هیجان و فشار روانی به وجود می آورد نه خوده حواث. به عبارت دیگر معمولا نگرش در باره ی حوادث و پدیده هاست که فشار روانی ایجاد می کند نه خود حوادث و پدیده ها.

کسانی که به آسانی مریض می شوند معمولا آنهایی هستند که در مقابل دگرگونی ها به صورت ترس اسطراب خشم ناکامی بی نظمی و آشفتگی کامل واکنش نشان می دهند. برعکس کسانی که در مقابل فشار روانی مقاومت می کنند و دگرگونی ها را به عنوان قسمتی از موجودیت خود می پذیرند و سعی می کنند آنها را به عنوان مبارزه طلبی های جالب نه تهدید های خطر نام در نظر بگیرند در واقع به زندگی خود معنی می دهند و در نتیجه کمتر مریض می شوند حال این سوال پیش می آید که هیجان و فشار روانی حاصل از آن چگونه می تواند مصنوعیت یا مقاومت ما در مقابل بیماری ها تضمین کند؟ بررسی های تازه نشان می دهد که مغز انسان می تواند هورمون ها و موادی آزاد کند که روی گلبوب های سفید و سایر قسمت های دستگاه دفاعی بدن اثر می گذارند این هورمونها و این مواد علاوه بر این که روی سایر عملکرد ها اثر می گذارند بین تفکر و توانایی مقاومت در مقابل بیماریها نیز ارتباط ایجاد می کنند.

زمانی که فرد در مقابل فشار روانی به صورت ترس واکنش نشان می دهد مغز او علامتی را که نشانه ی خطر است به ارگانیسم انتقال می دهد ارگانیسم پس از دریافت علامت خطر هورمون هایی ترشح می کند که فشار خون را بالا می برند و ماهیچه ها را برای واکنش سریع درست مثله زمان مبارزه یا فرار آماده می کنند. البته این هورمون ها در دستگاه دفاعی بدن اختلال نیز به وجود می آورند.

می توانیم از هیجان های خود خوب استفاده کنیم همانطوری که انسان های کاملا از قرن ها پیش استفاده کرده اند و از اجزای تشکیل دهنده و از فرآیند زیست – شیمیایی هیجان ها هم هیچ اطلاعی نداشتند. یعنی هیچ نیازی ندارد که اثاث عصبی هیجان ها و واکنش های فیزیولژیک در مقابل آنها را بدانیم تا بتواینم از آنها بهره بگیریم. یافته های علم روانشناسی و فنون تعلیم وتربیت می توانند شیوء مقابل با فشار روانی را به ما یاد دهند در زیر به نمونه هایی از یافته ها اشاره می شود.

کسانی که به طور دائم به ناراحتی های خود می اندیشند، مسائل را بزرگ جلوه می دهند، گناه را همیشه به گردن دیگران می اندازند در ذهن خود دشمنان خیالی می پرورانند و با آنها به جنگ و ستیز میپردازند معمولا به ناراحتی های عضوی مبتلا می شوند. تفکر غلط می تواند ضایعات عضوی از جمله زخم معده، زخم اثنی عشر، سوء هاضمه،  نوروز و فشار خون به وجود می آورد. همچنین تفکر غلط می تواند دستگاه ایمنی بدن را خسته کند و بدن را برای پذیرش انواع بیماری ها آماده سازد.

تحقیقات نشان می دهد که در یک خانواده وقتی یکی از آنها همسران میمیرد دستگاه ایمنی بازمانده ضعیف میشود. دست آورد های این تحقیقات علت بیماری های تقریبا دائمی بیوه زنان و بیوه مردان عزا دار یا مرگ و میر بیشتر آنها نسبت به سایر همسالان خود را ضعف دستگاه ایمنی آنها به علت هیجان های شدید می دانند. میزان این مرگ ومیر در بیوه مردان بیشتر از بیوه زنان است و این میزان از شش ماه تا یکسال پس از مرگ همسر به صورت تاسف آور افزایش میابد و پس از گذشت چهار سال رو به کاهش می گذارد بنابراین رابطه هیجان با سلامت جسمی آشکارا تایید می شود.

مطالعات دیگر نشان داده است که بین بیماران قلبی آنهایی که غمگین و درخود فرو رفته اند بیشتر از کسانی که شاد هستند از ناراحتی های قلبی رنج میبرند. بنابراین وجود افسردگی روانی بهتر از هر نوع علامت جسمی اجازه می دهد تا مسائل و آینده افراد پیش بینی شود.

اشخاصی که از نظر هیجانی افت قابل ملاحضه ای دارند از بروز خشم جلوگیری می کنند یا خود را بی پناه و بدون تکیه گاه احساس می کنند بیشتر از دیگران به بیماری سرطان مبتلا می شوند. در میان مبتلایان سرطان نیز آنهایی که هیجان خود را بروز می دهند بیشتر از آنهایی که هیجان های خود را پنهان می کنند بهبود میابند.

نگرش فرد نسبت به هیجان ها می تواند دستگاه ایمنی بدن اورا تقویت کند مطالعه ای که در لندن انجام گرفته نشان داده است افراد مبتلا به سرطان وقتی از روحیه مبارزه طلبی برخوردار بوده اند در 75% موارد توانسته اند به مدت ده سال زنده بمانند حال آن که این نسبت در بین بیمارانی که نگرش جبری و تسلیم پذیر داشته اند بالا تر از 22% نبوده است. بنابراین امیدواری و داشتن اراده ی محکم برای زندگی، خیلی با ارزش تر از تسلیم و اعتقاد به قضا و قدر است.

عشق نیز نتایج خوبی به بار می آورد. انسان های عاشق از دستگاه ایمنی بسیار فعال برخوردارند. در محیطی که سرشار از عشق و محبت است، کودکان بهتر رشد می کنند. کودکانی که کمبود عاطفی دارند رشد خوبی ندارند مردانی که مورد توجه همسرانشان هستند واقعا از طرف آنها همایت می شوند و احساس محبوبیت می کنند کمتر بیمار می شوند برای آنکه بدانید چقدر عاشق هستید به پرشنامه ای که در پیوست فصل آمده است پاسخ دهید.

کسانی که می توانند با دیگران روابط اجتماعی محکم و ثابت برقرار کنند، از سلامت بهتری برخوردار می شوند. مردانی متاهل نسبت به مردان مجرد هم سن خود، کمتر مریض می شوند بهتر در مقابل سرطان مقاومت می کنند و طول عمر بیشتری نیاز دارند. خانواده نیز در بهبود ذهنیت افراد آن نقش بسیار مهمی دارد. زیرا برای کسانی که مورد محبت خانواده نیستند بهانه ی زنده ماندن می دهد.

اعتقاد و ایمان و به طور کلی تلقین پذیری نیز نیروی بزرگی است. یک سوم بیمارانی که پلاسبو (ماده یا روشی که اثری در درمان ندارد) مصرف می کنند اظهار می دارند که بهبود حاصل کرده اند. در برخی درمان ها نوع پلاسبو نقش بسیاری مهمی دارد. پلاسبوی تلخ بیشتر از پلاسبوی مطبوع، سوزن درد آور بیشتر از قرص و شربت تلخ بیشتر از شربت شیرین اثر بخش است. مهم این است که بیمار قانع شود که درمان اثر خواهد داشت.

منبع: روانشناسی عمومی(دکتر حمزه گنجی)

پرسشنامه نیاز به شناخت

هدف: اندازه گیری سطح نیاز به شناخت در افراد
تعداد سوال: 8
شیوه نمره گذاری و تفسیر: دارد
ماخذ : کارور، چارلز اس و شی یر، مایکل اف . نظریه های شخصیت . ترجمه احمد رضوانی . معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی . 1375 . صص 221-222

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1900 تومان

خرید فایل

Desc (1)

 پرسشنامه نیاز به شناخت

نیاز به شناخت به میزان درگیری فرد در فعالیتهای فکری، به سنجش تفاوتهای فردی در انگیزش برای پردازش اطلاعات، به تفاوتهای فردی در گرایش افراد به درگیرشدن و لذت بردن از تفکر پرتلاش و بالاخره به پردازش مستدل پیام­ها اشاره دارد.

زمی 1982در سال از سوي کاسیوپو و پتی مطرح شد 1 (Cacioppo and سازة “نیاز به شناخت” (Petty, 1982. در تعریف این پژوهشگران، «نیاز به شناخت بر گرایش و تمایل فرد به پرداختن به امور شناختی اندیشمندانه و لذتبردن از آن ا 306(ص » شاره دارد ). این تفاوت فردي و استثابت ، تقریباً، کمتر دستخوش تغییر میشود و موضوع تحقیقات دامنهداري در عرصههاي مختلف، از جمله حل مسأله، تصمیمگیري، گرایشها، قضاوت گروهی و بین هاي ها و تعامل .استبوده فرنیاز به شناخت نیازي فیزیکی و پایه نیست که آدمی با کمترین انگیزش و تحریک به آن روي در سطح “نیاز به 2 بیاورد؛ بلکه نیازي ذهنی، درونی و روانی است که در سلسله مراتب نیازهاي مازلو خودشکوفایی” هاي ازمند انگیزه). از این رو، نیاز به شناخت نی1386گیرد (قناویزچی و داورپناه، قرار می گردد درونی و بیرونی است و خود عامل ارضاي درونی، رضایت و هیجان فردي می

پرسشنامه مطلوبیت اجتماعی

هدف: سنجش میزان مطلوبیت اجتماعی افراد
تعداد سوال: 9
روش تفسیر و نمره گذاری: دارد
ماخذ : کارور، چارلز اس و شی یر، مایکل اف.نظریه های شخصیت.ترجمه احمد رضوانی.معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی.1375.صص 101-100

همین الان دانلود کنید

قیمت: رایگان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه مطلوبیت اجتماعی

واژه‌ی مطلوبیت که در علم اقتصاد و نیز در دانش تصمیم گیری مورد استفاده قرار می‌گیرد ترجمه‌ای از واژه‌ی انگلیسیUtility است.

مطلوبیت بهترین ترجمه برای این واژه نیست اما چون فایده و سود و بهره، به معانی دیگر به کار رفته‌اند، ظاهراً از واژه‌ی مطلوبیت به عنوان معادل Utility استقبال شده است.

در بعضی از کتابها و نوشته‌های فارسی برای بیان مفهوم Utility از واژه‌ی هوده استفاده شده و حتی Utility Function نیز به جای ترجمه به تابع مطلوبیت به صورت تابع هودگی ترجمه شده است.

اگر چه لغت بی‌هوده به عنوان بی‌فایده در زبان فارسی کاملاً جا افتاده است، اما ظاهراً هوده به عنوان فایدهچندان رایج نشده و ما هم ترجیح می‌دهیم در متمم، از مطلوبیت و تابع مطلوبیت و مطلوبیت نهایی به عنوان ترجمه‌ای غیردقیق اما مصطلح و قابل درک، استفاده کنیم.

پرسشنامه قدرت من

هدف: ارزیابی میزان موفقیت افراد در اداره امور روزانه خود
تعداد سوال: 8
شیوه تفسیر و نمره گذاری: دارد
منبع: چارلز اس. کارور و مایکل اف. شی یر. نظریه های شخصیت. ترجمه احمد ورضوانی. معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی. 1375و صص 343-345

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 1400 تومان

خرید فایل

Desc (1)

پرسشنامه قدرت من

پرسشنامه حمایت اجتماعی (مقیاس دوستان)

هدف: سنجش ارضا حمایت اجتماعی از ناحیه دوستان

تعداد سوال: 20

شیوه تفسیر و نمره گذاری: دارد

روایی و پایایی: دارد

منبع: ثنایی ، باقر و همکاران . مقیاس های سنجش خانواده و ازدواج . انتشارات بعثت .1387

همین الان دانلود کنید

قیمت: فقط 2400 تومان

خرید فایل

Desc (1)

 پرسشنامه حمایت اجتماعی (مقیاس دوستان)

حمایت اجتماعی مفهومی است که اغلب برداشت حسی از آن شده و به کمکی که از سوی افراد دیگر در یک وضعیت سخت زندگی به فرد می‌شود، گفته می‌شود.

یکی از اولین تعریف‌ها در این خصوص به کوب  بازمی‌گردد. وی حمایت اجتماعی را چنین تعریف می‌کند: “اعتقاد شخصی که در نتیجه آن، فرد دوست داشته می‌شود، مورد احترام قرار می‌گیرد و ارزشمند می‌شود و به یک شبکه اجتماعی و تعهدات متقابل وصل می‌شود.”

در تعریف حمایت اجتماعی می‌توان بین کیفیت حمایت دریافت شده (رضایت) و تأمین حمایت اجتماعی تفاوت قائل شد. اغلب مطالعات بر اندازه‌گیری حمایت دریافت شده استوار شده‌اند. همچنین می‌توان بین حمایت دریافت شده و انتظارات در زمان نیاز و بین حمایت خاص و حمایت عمومی تفاوت قائل شد.

حمایت اجتماعی به کمک‌هایی که از سوی خویشاوندان، دوستان و دیگر افراد به یک فرد می‌شود اطلاق می‌شود. این کنش‌ها شامل کمک‌های عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی است:

حمایت عاطفی: به مواردی اشاره دارد که باعث می‌شود افراد احساس کنند مورد حمایت هستند. چنین حمایتی غالباً به شکل انواع غیرملموس است و کمک می‌کند که حس ارزشمندی در افراد تقویت شود.

حمایت ابزاری: کمک ابزاری به کنش‌های ارائه شده از سوی دیگران گفته می‌شود که به افراد کمک می‌کند تا مسئولیت‌های معمولی و روزمره خود، مثل نگهداری از بچه، تعهدات مالی و مسائل مربوط به کار را انجام دهند.

حمایت اطلاعاتی: کمک‌های اطلاعاتی به تبادل دیدگاه‌ها در زمینه کار، مشاوره یا فرصت‌های دیگری که ممکن است زندگی افراد را تسهیل کند می‌پردازد.

ولمن در تقسم‌بندی حمایت‌های اجتماعی به موارد زیر اشاره می‌کند: حمایت مصاحبتی، حمایت عاطفی، حمایت خدماتی، حمایت مالی، حمایت اطلاعاتی، و حمایت مشورتی فیشر نیز بر سه نوع حمایت تأکید می‌کند که عبارتند از: حمایت مشورتی، حمایت مصاحبتی و حمایت عملی.