هدف: ارزیابی اختلال پاریدولیا در افراد
تعداد سوال: 10
شیوه نمره گذاری: دارد
تفسیر نتایج: دارد
منبع: محقق ساخته
نوع فایل: word 2007
همین الان دانلود کنید
قیمت: فقط 3500 تومان
توجه: با توجه به اینکه اغلب محصولات این سایت حاصل تلاش های بدون وقفه تیم ترم آخر می باشد، هر گونه کپی برداری از مطالب سایت به صورت جدی پیگرد قانونی خواهد داشت.
پاریدولیا چیست؟
پاریدولیا (به انگلیسی: Pareidolia) یک پدیدهٔ روانشناختی است که در آن، فرد علایم و یا صداهایی را که ادراک میکند به صورت معنادار میشناسد. از مثالهای معمولی که در این باره زده میشود میتوان به این موارد اشاره کرد: دیدن چهره در ابرها، دیدن چهره در ماه، شنیدن پیامهای ناشناخته وقتی نوار و یا صدای ضبطشده بهصورت برعکس پخش میشود.
تصویر یک انسان و ماه بالای سر او و درخت پشت سر او در سنگ عقیق شجر.
پاریدولیا از دو واژهٔ یونانی تشکیل شدهاست: «پارا» که به معنی «کنار» یا «همراه» است، و «ایدولون» که به معنی تصویر است، و در کل، به معنی و مفهوم جانبیِ یک شکل اشاره دارد.
کارل ساگان عقیده داشت که انسانهای در یک سازوکار برای بقای بیشتر، به نوعی طراحی شدهاند که بتوانند از لحظه تولد، چهره انسانهای دیگر را به راحتی تشخیص دهند. با کمک این مکانیسم، آنها با جزئیات بسیار کم میتوانند، چهرهای را از دور تشخیص بدهند، این مکانیسم آنقدر کارا از آب درآمده که علاوه بر کاربرد اولیه خود حتی میتواند از طرحهای نامفهوم هم چهره دربیاورد. کارل ساگان معتقد بود که شناسایی دوست از دشمن برای انسانهای ماقبل تاریخ یا حتی انسانهای مدرن مهم و حیاتی بوده است، طوری که ناتوانی در تميیز دوست از دشمن در کسری از ثانیه، منجر به نیست شدن یک انسان میشد، به همین خاطر چرخه تکامل در طی هزاران سال این حس را در مغز ما تقویت کرده است.
در سال ۲۰۰۹، دانشمندان تصمیمگرفتند با MEG که شیوهای برای نقشهبرداری از مغز با ثبت میدانهای مغناطیسی تولیدشده توسط آن است، مغز انسانها را هنگامی که در حال چهرهسازی از طرحهای نامفهوم است مورد بررسی قرار دهند. مشخص شد که در این حالت، مشابه هنگامی که ما به صورت عادی قیافه یک انسان را میبینیم، قسمتی از قشر مغز ما موسوم به قسمت قدامی دوکی شکل یا ventral fusiform cortex تحریک میشود، اما زمانی که ما اشیای تداعیکننده چهره را نمیبینیم این قسمت فعالیتی را از خود نشان نمیدهد. فاصله زمانی بین دیدن یک شبهچهره تا فعال شدن این قسمت تنها ۱۳۰ هزارم ثانیه است، که درست به اندازه فاصله زمانی مورد نیاز برای ادراک یک چهره واقعی است. این مطلب نشان نمیدهد که مکانیسم چهرهسازی مغز ما یک مکانیسم اولیه است و نباید تصور کنیم که یک پدیده شناختی دیرهنگام، وابسته به پردازش کورتکس خودآگاه ما در این امر دخیل است. به عبارتی پیش از آنکه ذهن خودآگاه ما وارد میدان شود، ما به صورت فطری حتی با دیدن این تصویر ساده، یک چهره را در این طرح میبینیم و نه چیز دیگر.